تو هم بخوان، آري تويي كه باتوم و گرزت در اين روز نيز بر بدنهاي هموطنت فرود آمد!:
لبخند بزن دلاور!
"بسم الله الرحمن الرحیم"
سلام به همه دوستان،
انسان باید حر باشد! حر یعنی آزاده ! آزاده یعنی وقتی می گوید اخلاق را قبول دارم، به قدرت که رسید جور دیگر عمل نکند، وقتی شکست خورد با شهامت بپذیرد و اعلام کند، و وقتی پیروز شد، بداند که دنیا پر از فراز و نشیب است و به پیروزی دو روزه دنیا دل خوش ندارد.
انسان باید حر باشد! حر یعنی واقع بین! یعنی اگر رفتی ایستگاه دروازه دولت پیاده شدی و همه را طرفدار آقای خامنه ای دیدی ، نگویی برای کیک و ساندیس آمده اند . خودت را هم بیخودی گول نزنی که همه اینها جنبش سبزی هستند که برای تقیه تصویر آقایشان را بالای سرشان گرفته اند ! شاید عده ای اینطور باشند. که به گفته بسیاری از شاهدان، بخشی از میدان آزادی در تصرف همین تقیه بکن های چفیه به گردن جنبش سبزی بوده است، اما در کل آن مسیر طولانی از امام حسین تا آزادی و برخی دیگر مسیرها، اینطور نبوده که در تصرف جنبش سبز باشد. هر چند گفته می شود در میدان امام حسین درگیریهای زیادی بوده است. بگذریم که ورودی ها را با بسیج بسته بودند و در برخی معابر افراد را می گشتند و هر که نماد سبز داشت دستگیر می کردند . بگذریم که رعب و وحشت زیادی ایجاد کرده بودند . اما اگر واقع بین باشیم باید بگوییم طرفداران آقای خامنه ای که در 9 دی برخی شان به خیابانها آمده بودند، با همه قوا آمدند و زیاد هم بودند. واقع بین یعنی خودمان را گول نزنیم!
انسان باید حر باشد! حر یعنی راستگو! دروغگو یعنی مثل بی بی سی وقتی تصویر نشان می دهیم، خیابان خالی را نشان بدهیم و بگوییم اینها طرفداران رژیم هستند!!! نخیر آقا وقتی از صادقیه که محل اصلی تظاهرات با حضور آقای کروبی اعلام شده بود به سمت آزادی می رفتم، هر چند خیلی ها را مثل خودم تقیه کن می دیدم، هرچند حمله وحشیانه اراذل و اوباش بسیج و گارد را دیدم که جنبش سبزی ها را سرکوب کرده و به خیابانهای اطراف می فرستادند، اما طرفداران آقای خامنه ای آنجا هم بودند و خیلی هم زیاد بودند و ميدانم و ديدم اكثرا با اتوبوس از شهرستان آمده بودند، ولي بودند. راستگو یعنی وقتی رفتی 25 خرداد راهپیمایی کردی از امام حسین و انقلاب تا آزادی و برعکس، راستش را بگویی نه بیشتر از آنچه هست و نه کمتر، وقتی هم رفتی راهپیمایی 22 بهمن و مخالفان را زیاد دیدی، نیایی در ایمیل و وبلاگت بنویسی که اینها نبودند، کم بودند، خالی بودند. نه با شهامت می گویم بودند، و زیاد هم بودند. کمی از 9 دی بیشتر بودند در تهران.
انسان باید حر باشد! حر یعنی متواضع! اینهمه لشگری که به قول خودشان به عشق رهبر آمده از مردم هستند. همین مردم ! همین مردمی که من و شما بخشی از آن هستیم . همین مردمی که آنها فکر می کنند من و تو فریب خورده ایم و ما هم فکر می کنیم آنها فریب خورده اند! اینها مردم هستند مثل ما! اگر متواضع باشیم ، عصبانی که می شویم، به سبک کودتاچیان به مخالفان خودمان نمی گوییم، بی فرهنگ، مواجب بگیر، فاشیست و امثال آن. هرچند لباس شخصی ها و اراذل و اوباش بسیج و نیروهای گارد در میان این مردم ، امروز خوب سنگر گرفته بودند و اوج تجربه فعالیت اطلاعاتی و سرکوبگری مخالفان را به بهترین شکل ممکن که آب از آب تکان نخورد به نمایش گذاشتند. اما همه حاضران که نیروهای نظامی نبودند! اگر راستگو و متواضع باشیم، خودمان را فریب نمی دهیم. امام حسین(ع) می فرماید (نقل مضمونی) : مومن کسی است که وقتی در میان مردم حاضر می شود، خود را از همه پست تر ببیند. پس متواضع کسی است که میان مخالفان هم که می رود، دلش برای هدایت انسانها می تپد، نه برای قدرت دو روزه دنیا و پیروزی در بازی سیاست
انسان باید حر باشد! حر یعنی اخلاق گرا! اگر اخلاق داشته باشی، مودب هستی، به اندک پیروزی که می رسی عنان خود از کف بیرون نمی دهی، بی احترامی نمی کنی ، دروغ نمی گویی، برای سرکوب مخالف به هوچی گری روی نمی آوری، بگذریم که این افعال در 8 ماه اخیر از سوی کودتاچیان و رهبرشان امری عادی و روزمره بوده است، اما اگر قرار باشد من و تو هم که به اندک پیروزی رسیدیم ، نشانه های همان بی اخلاقی را بروز دهیم، وقتی جای او بنشینیم ، هم او می شویم !!! پس : باید تمرین اخلاق کرد. اخلاق یعنی ضمن دلسوزی برای مردم این مرز و بوم از هر مذهب و آئین و دید سیاسی ، راستگویی ، واقع بینی، تواضع و اخلاق را فراموش نکنیم. برای توجیه نفس خود، به خودمان دروغ نگوییم . به چشمهایمان دروغ نگوییم. وقتی مسیر طولانی می بینیم تا میدان آزادی که طرفداران رژیم در بين ما هستند، به چشمانمان نگوییم، اینها عده قلیلی هستند، به منطقمان نگوییم اینها برای ساندیس آمده اند! هر چند فشردگی جمعیت در 25 خرداد قابل مقایسه با امروز نبود. اما آمده بودند. زیاد بودند چرا دروغ بگوییم؟ هر چند ما هم بوديم.
انسان باید حر باشد! حر یعنی شجاع! و شجاعت هزاران بعد دارد. هم آنکه وقتی در میان انبوهی از تبلیغات و جنگ روانی رژیم هراس به خود راه ندهی و به راهی که فکر می کنی صحیح است بروی، چه شیرین که وقتی می روی از رنگ و تفکر خودت افراد زیادی می بینی که این شجاعت را داشته اند و علی رغم همه تهدید ها، بی احترامی ها، جنگ های روانی، پلیس ضد شورش، احتمال دستگیری و مصائب بعدی، باز برای احقاق حق و دفاع از مظلوم آمده اند. تعبیر دیگری هم دارد! و آن اینکه اگر یک تاکتیکی را انتخاب کردی که شکست خورد، اعتراف کنی ! مگر ما چقدر می فهمیم؟ مگر انسان قرار نیست اشتباه کند؟ اگر ما هم مثل کودتاچیان فکر کنیم که هرگز امکان ندارد که ما و آقای ما اشتباه کنیم، و 100% درست می گوییم و لذا اجازه داریم که مخالفان را سرکوب کنیم، که همانها هستیم!! پس بخشی از شجاعت این است که عادلانه قضاوت کنیم و اگر اشتباه کردیم، فوراً بپذیریم. حال این اشتباه در تخمین حضور مردم برای راهپیمایی 22 بهمن به نفع جنبش سبز باشد، یا در برآورد جمعیت حریف، و یا در اصل شرکت یا عدم شرکت در این راهپیمایی و یا حتی در اصل مسائل کلیدی و اختلافی . شجاع یعنی زندان نرفته اعتراف کنی ! کسی که این شجاعت را داشته باشد، زندان که برود اعتراف به چیزهایی که اعتقاد ندارد ، به این راحتی ها نمی کند.
آری اعتراف می کنم : ما در امتداد این تاکتیک که باید در خیابان با رژیم عرض اندام کنیم اشتباه کردیم، در برآورد جمعیت سبزها برای شرکت در این راهپیمایی اشتباه کردیم، رژیم را دست کم گرفتیم و فکر می کردیم، مانند هفته های اول نمی داند مخالف در خیابانها که اعتراض می کند، چگونه باید سرکوب کرد و هر کس هفت تیرش را در می آورد و تیر می زد و رسوا کردند خودشان را. نخیر! رژیم فکر کرد، آن تفکر ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه می کند را به راه انداخت و وقتی از 16 آذر تا عاشورا یک بند قیام ملت را دید و کوس رسوائیش نواخته شد، و یقین حاصل کرد که طبقه نخبگان و دانشگاهی جامعه را از دست داده است، سبک دیگری را انتخاب کرد و آن فشار روحی روانی و جنگ تمام عیار روانی علیه جنبش سبز بود. نه اینکه قبل تر این کار را نمی کرد ، اما آن را اصلاح شده تر و دقیق تر به اجرا گذاشت . نهایتاً در 22 بهمن موفق شد.
شهامت داشته باشید! به درگیری های خیابانی در چند میدان ننازیم! به اینکه تیر زدند و کشتند و ما را مخفی کردند ، ما بودیم اما در میان آنها، اینکه زیاد نبودند، اینکه برای کیک و ساندیس آمده بودند و امثال آن دردی از ما دوا نمی کند . تاکتیک حضور در این راهپیمایی درست نبود. رژیم تجربه کسب کرد و اجازه حضور را از ما گرفت . حال بخش کوچکی از آن از طریق سرکوب حاضران و عدم اجازه عرض اندام در این مسیر و راهپیمایی و مصادره تصاویر ما به نفع خودش که برخی حتی تصویر رهبر را به دست داشتیم و با محاسن بلند و چفیه در جمع بودیم !!! و بخش بزرگتر از طریق ایجاد رعب و وحشت و سانسور خبری و ساکت کردن مخالفان و دستگیری و اعتراف گیری و امثال آن (خلاصه جنگ روانی) به هر حال چه با اخلاق رفتار کرده است و چه جنایت کرده (که بی شک یکی از بزرگترین جنایات را به نام دین و انقلاب و امام مرتکب شده است)، در این جبهه علی رغم اینکه تا عاشورا پیروزی از آن ما بود، با دسیسه های مختلف از آن خود کرد
انسان باید حر باشد! حر یعنی با دید وسیع و مردم دار! یعنی زنده باد مخالف من ! یعنی تو هم مثل آنها معتقد نباشی که مرده باد مخالف رهبر ! یعنی تو تلاش نکنی همچون کودتاچیان مخالف خود را نابود کنی، بلکه اگر به قدرت رسیدی برای مخالفت ارزش قائل شوی، برایش حق اعتراض، حق آزادی مطبوعات، حق فعالیت قانونی، حق نظارت و اجرای انتخابات، حق داشتن وکیل در دادگاه و نماینده مجلس و دیگر را قائل باشی. حتی اگر فکر می کنی که دیدگاه های او خیلی مفسدانه و غلط است. البته هیچ حکومتی به توطئه گر اجازه فعالیت نمی دهد اما توطئه تعریف دارد که تعریف آن را پیشتر گفته ام
انسان باید حر باشد! حر یعنی با گذشت! در مترو وقتی باز می گشتم و این ظلمها را می دیدم و باتوم ها را و کتک خوردن مردم بدبختی که از نشان دادن پارچه های سبزشان هم منع می شوند، این نقض آشکار اصول قانون اساسی را می دیدم ، و وقتی عقده و کینه تمام وجودم را فرا گرفت، لحظه ای باخود گفتم، یعنی اگر قدرت به دست ما افتد، همه را می گیریم؟ یعنی بازجوهای شکنجه گر را می گیریم و شکنجه می کنیم؟ یعنی آقای خامنه ای را می گیریم و در تلویزیون به اعتراف وادار می کنیم؟ یعنی تلویزیون را که بگیریم بوق می زنیم که ما بی اشتباهیم و مخالفان ما احمق و نفهم و سران توطئه و امثال آن هستند؟ نه ! می خواهی بدانی چرا ؟ بهزاد نبوی در خاطرات خود از رژیم شاه تعریف می کند که آنقدر من را شکنجه می کردند که تا هفته ها چهار دست و پا راه می رفتم! و باقی ماجرا اما وقتی از او می پرسند، از شکنجه گر ها چه خبر داری، می گوید، حتی نرفتم بعد از انقلاب آنها را شناسائی کنم که چه کسانی بوده اند! آری چریک پیر امروز زیر یوغ این شیادان و ظالمان مقاومت سختی می کند اما فقط نام او مهم نیست، آنچه می ماند انسانیت است ، حریت ! من و تو چطور ؟
انسان باید حر باشد! حر یعنی عادل ! و عدالت یعنی وقتی انتخابات هنوز برگزار نشده بود، به صراحت عنوان می کردم که برخی از فعالیت های فعلی رژیم (که البته سعی داشتم با خوش بینی بگویم از سوی رهبری نیست) خلاف شرع و قانون است مانند رد صلاحیت ، وقتی انتخابات برگزار شد و بی اخلاقی ها را دیدیم، گفتیم تخلف و تقلب وسیع صورت گرفته است و در اعتراض به آن ، نه خلاف غیر قانونی که راهپیمایی 25 خرداد را بعد از طی همه مراحل قانونی انجام دادیم، وقتی آدم کشتند، گفتیم این بی اخلاقی است و ما نمی توانیم این بی اخلاقی ها را ببینیم، وقتی رهبر در 29 خرداد سخنرانی می کرد، امید داشتیم که با حریت پیشنهادی مطرح کند که مشکل حل شود، اما متاسفانه آنجا فاش شد که 20 سال است دل خوش به کسی داریم که خود فرمانده اصلی همه این جریانات بوده است. دل به کسی خوش کردیم که خود تئوریسین جریان ضد اصلاحات است. نه تنها چنین است بلکه از همه جناح راستی ها که با آنها درگیر بودیم ، تند تر است ! آری گرگی در پوستین چوپان همه را فریفت، شجاعت آنجا هم باید باشد! حریت آنجا هم باید باشد که بعد از 20 سال که سعی کردی بگویی این آقا عادل است، وقتی جنایت را می بینی، بی اخلاقی و دروغ را می بینی، وقتی نیرنگ و فریب را می بینی، با جرات بگویی ! این آقا خودش دستور می داد که نیروهای نظامی اش وارد مسائل سیاسی شوند و ما دل خوش می داشتیم که شکایت از جور زمانه به حاکم عادل می بریم! عادل یعنی وقتی داد به تو می آورند، به عدالت حکم کنی، نه به نفع حزب خودت . پس ما عادل باشیم
انسان باید حر باشد! حر یعنی با خوف و رجا! پیامبر اسلام (ص) می فرماید(نقل به مضمون) : مومن کسی است که اگر خوف و رجای او را در ترازو قرار دهند، دقیقاً به یک میزان باشد. در مسائل اعتقادی هم همین باید باشد، در مسائل سیاسی هم همینطور (که دین ما از سیاست ما جدا نیست) . یعنی آماده باشیم روزی به این نتیجه برسیم که همه آنچه تا امروز می پرستیدیم ، بت بوده است! خدای اصلی دیگری است! در مورد خدا که چنین است، خلق خدا چگونه است؟ یعنی آنقدر آزاد اندیش و آزاده باشیم که اگر روزی برایمان محرز شد که جنبش سبز از اساس باطل بوده است، و واقعاً آقای موسوی به گفته کودتاچیان جاسوس خارجی بوده و امثال آن، اعتراف کنیم و اعلام کنیم و در رفع گذشته غلط بکوشیم و به آن رهبر ایمان بیاوریم. خوف و رجا یعنی در هر لحظه بدانیم که ممکن است ما هم اشتباه کنیم. خداوند ان شاء الله ما را در هر لحظه یاری فرماید و در راه راست ثابت قدم بگرداند
و در یک کلمه انسان باید انسان باشد! انسانیت ساده است. آری نفس با پیچیدگی های فراوان فریب می دهد، اما شناخت انسانیت ساده است! آدم کشی بد است، تهمت زدن به دیگران بد است، دروغ گویی بد است، هوچی گری بد است، حقیقت را کتمان کردن بد است، اعتراف گیری بد است، شکنجه روحی و روانی بد است، پیراهن عثمان درست کردن بد است، به مخالف خودت بی احترامی کردن بد است، صلب حق قانونی دیگران بد است، دستکاری در انتخابات بد است، کشتن مردم بی دفاع در خیابانها و ضرب و شتم آنها بد است، دغل بازی و جنگ روانی بد است، تحریف تاریخ بد است و از همه بدتر محدود کردن آزادی مردم بسیار بد و غلط است و اخلاق و فطرت به ما می گوید اینها بد است . من اگر مسلمان باشم یا زردشتی یا مسیحی و یهودی و بودایی و حتی بت پرست، یک ندایی در درونم می گوید اینها بد است و انجام نده . حال اگر حضرت بودا بیاید بگوید جنایت کن، خدا اینگونه می خواهد، خدای درون من که در قرآن می فرماید از رگ گردن به من نزدیک تر است ، از درون علامت می دهد که درست نیست! خدا می گوید درست نیست آنوقت مسیح می گوید درست است ؟ خود خدا می گوید این کار خلاف اخلاق و انسانیت است آنوقت نماینده خدا می گوید درست است ؟ آنکه نبی خدا باشد به قاعده عقل چنین عملش صحیح نیست و باید سریع متوجه شد که او مسیح واقعی نیست، بلکه دغلکار است .
ما امام زمان را با معیار فطرت و خدای درون خود می شناسیم ، نه اینکه خدای درون خود را با امام زمانی که فکر می کنیم، امام زمان است! یعنی اگر هر کسی از راه رسید و گفت من مهدی موعود هستم، قبل از آنکه فریب تبلیغات را بخوریم و یکدفعه سر از بهائیت و بابیت در بیاوریم! یا سر از حجتیه و امثال آن ! به خودمان مراجعه می کنیم که اگر این مهدی موعود باشد، چه می گوید؟ حال وضع امام معصوم چنین است، وضع نایب او ، ولی فقیه جور دیگری است ؟ قطعاً نه! به قول امام خمینی (ره) : ا
الآن مكلّفيم ما، مسئوليم همهمان، همهمان مسئوليم، نه مسئول براى كار خودمان؛ مسئول كارهاى ديگران هم هستيم «كُلُّكم راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسئولٌ عَن رَعِيَّتِه» همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند. همه بايد نسبت به ديگران. مسئوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسئوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتى؟ بايد هجوم كنيد، نهى كنيد كه چرا؟ صحیفه امام جلد 8 صفحه 487
پس کسی که عقل خود را تعطیل نماید و به بهانه اینکه دستم در دستان فلانی است، تایید جنایات کند ، رفته رفته نور درون خود را خاموش می کند و خدای ناکرده به آنجا می رسد که تایید کشتار می کند، تایید رد صلاحیت می کند، تایید ریختن آبروی مومنین می کند، تایید سلب آزادی مسلمین و مردم را می کند، تایید فریبکاری و خدعه می کند، تایید دروغپردازی صدا و سیما را می کند، تایید تقلب و تخلف در انتخابات را می کند و در مقابل کشتارها توجیه می آورد، و مردم و رای مردم را به هیچ می انگارد و هرچه این انسان عالم تر و دین دار تر، عمق فاجعه بزرگتر و بد تر . چو دزدی با چراغ آید ، گزیده تر برد کالا
حضرت امام در رابطه با نور فطرت می فرماید :
اكنون كه معلوم شد تمام خيرات از سرچشمه نور فطرت اللَّه است در صورتى كه محتجب به حجابهاى طبيعت نباشد، و اسير دامهاى پيچاپيچ نفس و ابليس نگردد، و كفيل سعادت مطلقه انسانى همين فطرت شريفه است، و نيز معلوم شد كه تمامى شرور از فطرت محجوبه مظلمه به ظلمات طبيعت است، و منشأ همه شقاوات و بدبختيها در دنيا و آخرت، همين احتجابات است، بايد دانست كه اگر انسان از خود غفلت كند و در صدد اصلاح نفس و تزكيه آن برنيايد و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلكه هر ساعت بر حجابهاى آن افزوده شود، و از پسِ هر حجابى حجابى، بلكه حُجُبى براى او پيدا شود تا آن جا كه نور فطرت بكلى خاموش و منطفى شود، و از محبت الهيّه در آن اثرى و خبرى باقى نماند؛ بلكه از حق تعالى و آنچه به او مربوط است از قرآن شريف و ملائكة اللَّه و انبياء عظام و اولياء كرام- عليهم السلام- و دين حق و جمله فضائل متنفّر گردد، و ريشه عداوت حق- جلّ و علا- و مقرَّبان درگاه مقدس او در قلبش محكم و مستحكم گردد تا آن جا كه بكلى درهاى سعادت بر او بسته شود، و راه آشتى با حق تعالى و شفعاء- عليهم السلام- منسدّ گردد، و مخلَّد در ارض طبيعت گردد كه باطن آن در عالم ديگر جلوه كند و آن خلود در عذاب جهنم است.
و اين افزايش حجب، سبب طبيعى دارد، و آن، آن است كه اين سه قوّه؛ يعنى، قوّه شيطنت، كه فروع آن عجب و كبر و طلب رياست و خدعه و مكر و نفاق و كذب و امثال آن است، و قوّه غضب، كه خودسرى و تجبّر و افتخار و سركشى و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است، و قوّه شهوت، كه شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است، اين قواى ثلاثه، محدود به حدّى نيستند؛ به اين معنا كه اگر افسار شيطنت را انسان رها كند، در هيچ حدّى واقف نشود و به هيچ مرتبهاى از مراتب قانع نگردد، و براى به دست آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نواميس الهيّه و شرايع حقّه مخالفت و دشمنى كند، و براى رسيدن به يك رياست جزئى، حاضر است فوج فوج انبياء و اولياء و صلحاء و علماء باللَّه را قتل و غارت كند؛ و همين طور آن دو قوه ديگر در صورت سرخود بودن و افسارگسيختگى. شرح حديث جنود عقل و جهل، متن، ص: 84
آری ! انسان موجود عجیبی است
بگذریم
اینها که نگاشتم برای این بود که بدانید، اگر رفتیم و در 25 خرداد در خیابان دیدیم 4،5 میلیون انسان آمده اند ، آنرا برای دیگران به صداقت بازگو کنیم، اگر کشتار و ضرب و شتم دیدیم، آن را به صداقت بازگو کنیم، و اگر 22 بهمن رفتیم و دیدیم که تاکتیک جبنش سبز برای حضور در این راهپیمایی با دغل بازی و نامردی و جنگ روانی کودتاچیان با شکست مواجه شده است، اصل مساله را وارونه جلوه ندهیم. جناح راست طرفدار رهبر فعلی که به هر حال بخشی از این مردم هستند، از زمان دوم خرداد، طرفداران زیادی داشته اند (7 میلیون در آن زمان) و به طور کلی در گذر زمان، همواره طرفدارانی داشته اند و نباید روی واقعیات چشم پوشید
چه باید کرد؟امروز زمان مناسبی برای پاسخ به آن نیست. مدتی بگذرد، فکر بیشتر کنیم. اما در این شرایط توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
یک ) موارد بی اخلاقی که دیدیم، مسائلی هستند که دل هر درمند آزاده ای را به درد می آورد، و مقابله با آنها به هر شکل ممکن یک وظیفه انسانی است. اگر کسی ساکت بنشیند خیانت به فطرت خود کرده است . اما سکوت نکردن به معنی در خیابان شعار دادن نیست. راههای صحیح تری باید یافت که در جبهه های جدید، بی اخلاقی های کودتاچیان را نابود کنیم. پیامبر اسلام (ص) می فرماید (نقل به مضمون) اگر می توانید با شمشیرهایتان مبارزه کنید، اگر نمی توانید با زبان تان مبارزه کنید و اگر نمی توانید با دلهایتان مبارزه کنید. در بدترین حالت، در سلولی که همه ابزارهای مبارزه را از ما گرفته باشند، آیا سجده دل به درگاه خداوند و آرزوی نابودی ظلم و مرگ دیکتاتور را هم از ما گرفته اند؟ آیا دعا برای ظهور منجی حقیقی را هم گرفته اند؟ هرگز چنین نیست که بتوانند خدای نزدیک تر از رگ گردن را از انسانها بستانند
دوم) معرکه ای بود که گذشت و به نظر می رسد شکل ادامه آن از مبارزه خیابانی تغییر کند . نزاع بزرگی بود که در اثر 20 سال فشار شدید روحی و روانی و جسمی به این ملت ، به بهانه تقلب و تخلف در انتخابات فوران کرد، و در واقع بخش کوچکی از خواسته مردم، بازپس گیری رای تقلب شده بود، و اصل خواسته بازگشت به آرمان های اول انقلاب و قانون اساسی و اخلاق بود و نفی استبداد و خودکامگی ها بود. در این معرکه دوست ها از دشمن ها، رهبران دغل باز و دروغ گو از راست گویان ، کسانی که با مردم صادق بودند از فریب کاران، دوستان آماده به دفاع از هم میهنان از آسوده طلبان ، انسان های خداجو حتی با ظاهری متفاوت از دوستان به ظاهر خیلی دیندار اما مدافع ظلم و ستم از هم شناخته شدند. جنود عقل و شیطان به صف آرایی پرداختند و در این میان هر کس که به ندای درون خود به درستی پاسخ داد، رستگار است و آنکسانی که ندای الله را نشنیدند بی شک با معاویه صفتان هم پیاله شدند. این فراز امام خمینی (ره) پس از پذیرش قطعنامه 598 آرام بخش دلهای مردم شد :ا
خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيدهام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مىكنم.
و بدا به حال آنانى كه در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بىتفاوت و يا انتقادكننده و پرخاشگر گذشتند!
آرى، ديروز روز امتحان الهى بود كه گذشت. و فردا امتحان ديگرى است كه پيش مىآيد. و همه ما نيز روز محاسبه بزرگترى را در پيش رو داريم. آنهايى كه در اين چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كردهاند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كردهاند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد.صحیفه امام جلد 21 صفحه 93
عده ای از تئوری پردازان جنبش سبز ، فکر می کردند و می کنند که اگر بیرون گود بنشینند و برای مردم نسخه بپیچند، به جایی می رسند، اما جریان آقایان موسوی و کروبی نشان داد، علی رغم تبلیغات وسیع همه رسانه های داخلی و خارجی، مردم با گوشت و پوست و خون خودشان، خادمان حقیقی و شجاعان در صحنه را که با آنها صادق هستند به درستی درک می کنند و برای بی هنران بیرون از گود ارزشی قائل نیستند که چه خوب است این افراد به خود آمده و با ارائه الگوهای ایرانی - ملی به جای اسلامی - دینی ، بیش از این موجب از بین رفتن اتحاد شاکله اصلی جنبش سبز که به عشق فرزند فاضل بودن، نخست وزیر امام بودن و امثال آن گرد این بزرگان جمع شده اند، نشوند
سه ) تکلیف گرایی ویژگی امام بود که ان شاء الله در نسل بعد انقلاب هم حفظ شود. ما وظیفه داشتیم در مقابل ظلم بایستیم که در این مقطع به این شکل ایستادیم. وظیفه نداشتیم و نداریم که ریاست جمهوری را در دست بگیریم، وظیفه نداشتیم که رهبر را ساقط کنیم یا نظام را تضعیف کنیم. ما وظیفه داشتیم و داریم نسبت به بی اخلاقی ها و دغل بازی ها و کشتار ها اعتراض کنیم که شکل اعتراض ما تا امروز اینگونه بود، و حال باید به سبک اثر بخش دیگری برویم. پیروزی ما در عمل به تکلیفی است که ندای الله درونیمان و ائمه اطهار و امام راحل ترسیم کرده اند و هر انسان خداجوی با اخلاقی بر آن صحه می گذارد و شکست ما در تبعیت از هوای نفس و قدرت پرستی است . آنکه حتی 72 نفر هم نداشت، در صحرای کربلا به بزرگترین پیروز تاریخ تبدیل شد، حال ما در شرایطی هستیم که به ادعای خودمان اکثریت مردم ایران اسلامی، و به گفته کودتاچیان 13 میلیون یا کمتر و بیشتر طرفدار این اندیشه هستند، نباید به این مسائل فکر کنیم. دیروز شکل مبارزه آن طور بود، امروز باید اندیشه کنیم و از درون بازسازی تاکتیکی انجام داده و فردا جور دیگری علیه جنود شیطان به مبارزه رویم که تا زمانی که خداوند را تابع باشیم پیروزیم
چهار ) روزگاری امام ما مصلحت اسلام و مسلمین را در نوشیدن جام زهر و صلح با صدامی تشخیص داد که 1 میلیون نفر از این بیگناهان را به خاک و خون کشیده بود و 8 سال جنگ خانمان سوز را تحمیل نمود . او به این جام زهر نوشیدن افتخار کرد و چون آن را در مسیر رضایت الله می دانست با افتخار به آن تن داد. روزگاری پیشتر هم امام حسن (ع) را داریم که با معاویه ای مواجه شد که یارای مقابله با دغل بازی و فریب و نیرنگ او نبود و سپاهیان امام همگی در این شبهه افکنی و دغل بازی فریفته شده و به سپاه دشمن پیوستند یا لا اقل از امام حسن(ع) دست کشیدند. اینان نه به واسطه پول که بسیاری از آنها به واسطه بحثهای فلسفی جبر و اختیار و یا ادعای دینداری و امثال آن از سوی معاویه فریب خوردند، آن هم کسانی از جنس ابن عباس ها!!! لیکن امام حسن(ع) در مقابل این دغل بازی به تاکتیکی دست زد، که علی الظاهر شکست امام معصوم را به دنبال داشت و بیش از 20 سال اسلام را به انزوا کشانید اما در بستر تاریخ، باعث زنده شدن اخلاق نابی گردید که کوس رسوایی یزید و معاویه در تاریخ ، تاریخ ساز شد و امام معصوم به هدف اصلی خود که همانا جاوید کردن اخلاق و نابو کردند دغل و نیرنگ بود دست یافت . پس آنچه در بستر زمان حادث می شود و آنچه خداوند بر ما تکلیف می کند، ملاک است و نه آنچه در این لحظه حادث می شود. نوشیدن جام زهر افتخار ماست اگر برای خدا باشد! هیچ ابائی نداریم اگر مجبور شویم در مقابل معاویه صفتان به سکوت یا تغییر تاکتیکی تن دهیم، که در بستر زمان رسوایی بی اخلاقی های آنها را به بار آورد هر چند تحلیل اینجانب این نیست که امروز ، روز نوشیدن جام زهر است! اما بدانید در بستر زمان آنها رسوا خواهند شد که برای ننوشیدن جام زهر، از هر چه اخلاق است گذر می کنند و به رد صلاحیت و توهین و افترا و دروغ و کشتار و بی اخلاقی و بی دینی و دغل بازی و معاویه گری روی می آورند !!!ا
پنجم ) جنگ روانی رژیم باعث نشود که باور کنیم که در انتخابات اخیر تخلف و تقلب نبوده است . هرچند عرض کردم که بخشی از خواسته های مردم ، بازیابی این انتخابات به دلیل این تخلف ها و تقلبها بوده است . لیکن در خود مساله هم اشتباه نشود . به اختصار عرض می کنم : 2 تحلیل درون حادثه ای و برون حادثه ای متصور است . تحلیل های درون حادثه ای همان اسناد مفصلی است که در 3 - 4 مقطع توسط کمیته صیانت از آرا و امثال آن در مستندات مفصلی عرضه گردیده و بحث راجع به آن بیهوده است . به همین نکته ساده اکتفا می کنم که حضور 8 نفر از 12 نفر شورای نگهبان در تبلیغات انتخاباتی به نفع آقای احمدی نژاد آن هم در بازه تبلیغات انتخاباتی !!! یکی از مسائلی است که طبق قانون ابطال انتخابات، منجر به ابطال می شود ! که همین یک دلیل که فیلم های سخنرانی امثال دکتر الهام و دیگران در میتینگ های آقای احمدی نژاد آنقدر واضح است که نیاز به بحث و جدل ندارد . اما یک تحلیل برون حادثه ای هم وجود دارد که مهمتر از خود مساله است و آن شواهدی است که از مساله انسان به دست می آورد که توجه به اینها بسیار بسیار مهم است :ا
پنجم - الف ) رژیم اگر راست می گفت که 24 میلیون به 13 میلیون نتیجه رای گیری در کل کشور است، دلیلی نداشت که برای 25 خرداد مجوز راهپیمایی ندهد. عده قلیلی در تهران و شهرستانها 25 خرداد راهپیمایی می کردند، سپس در 26 خرداد رژیم همین راهپیمایی 9 دی یا 22 بهمن را برگزار می کرد ! طبیعی است که مردمی که 24 میلیون آمده اند و به دولت خامنه ای - احمدی نژاد رای داده اند، برای حفظ رای خودشان آن روز با تمام قوا به میدان می آمدند ! البته رژیم خیلی دست و پا زد که این راهپیمایی برگزار شود و با تبلیغات وسیع جشن پیروزی اعلام کرد اما در 26 خرداد ، بیش از 30 - 40 هزار نفر برای شنیدن سخنرانی رئیس جمهور محبوب به میدان ولیعصر نیامده بودند !!! این در حالی بود که در همان روز ، تجمع خیابان ولیعصر مقابل صدا و سیما که بدون تریبون رسمی و در قطع اینترنت و اس ام اس و موبایل میان مخالفان دولت کودتا ایجاد شد، به مراتب بیشتر بود
نتیجه می شود که رژیم 8 ماه جنگ تبلیغاتی و روانی ایجاد کرده، تهدید و ارعاب ایجاد کرده، ارتباط رهبران جنبش را با بدنه به کلی قطع کرده و مخصوصاً عنان را دست امثال سازگارا سپرده ، اعتراف گیری و تردید ایجاد کرده، تجربه سرکوب تجمع خیابانی هم پیدا کرده و در نهایت توانسته بعد از 8 ماه دستپاچگی، با ادعای پاره شدن عکس خدا، بی احترامی به امام حسین (ع) و امثال آن عده ای را به خیابانها آورده و از تجمع مخالفان جلوگیری کند. یعنی این مشروعیت را هرگز در 26 خرداد نداشته است !!!! این شاید اصلی ترین دلیل بر تقلب انتخابات از منظر برون حادثه ای باشد
پنجم - ب ) آقای خامنه ای اگر واقعاً ایمان داشت که 24 - 13 بوده است، دلیل نداشت اینهمه از خود خرج کند و اعتبارش را به افتضاح بکشاند که امروز نزد اکثر جناح راستی ها هم در فشار است که رویه اش را عوض کند. نیازی نبود گریه کند، نیازی نبود دستور کشتار و ضرب و شتم مردم را بدهد وخود و رژیم را بدنام کند، نیازی نبود کاری کند که کسانی از جمله موسوی و کروبی و خاتمی که به هر حال طی 20 سال گذشته با بیت رفت و آمد داشتند و تایید می کردند و بخشی از مردم به واسطه اینها سکوت کرده بودند، را برای خودش دشمن کند! دلیلی نداشت به بخشی از مردم که جان برکف به خیابانها می آیند و علیه او شعار می دهند اهانت کرده و خود و مزدورانش را مجبور به فحاشی و گفتن بزغاله و گوساله و کاریکاتور و مضحک و صفر و امثال آن کند، بلکه کافی بود قبل از هر دعوایی ، در پاسخ به نامه آقای موسوی و کروبی در اعتراض به نتیجه انتخابات، آنها را فرا بخواند و این سوال را بپرسد که : شما چگونه اطمینان پیدا می کنید که تقلب نشده است؟ و چون به قول خودش 12 میلیون که تقلب امکان ندارد بشود، نهایتاً آقای موسوی و کروبی مدعی می شدند که همه رای ها را دوباره می شماریم و حتی با سازمان ثبت احوال و همه جا چک می کنیم !!!! که هرگز چنین ادعایی نداشتند، و نهایتاً 5 میلیون رای جعلی می یافتند! اما به قول آقای خامنه ای 12 میلیون که تقلب نمی شود ! پس در نهایت با اعلام نتیجه مثلاً 19 میلیون به 17 میلیون همه چیز به خوبی و خوشی در حالی تمام می شد که رژیم با صلابت هرچه تمام تر نشان داده بود، هم مخالفین را به رسمیت می شناسد وآنقدر دموکرات هست که مسائل را بدون خونریزی و ضرب و شتم حل کند، هم قانون اساسی به اجرا در می آمد و هم آقای موسوی و کروبی به خاطر این لطف آقا، 20 سال دیگر هم به بیت رفت و آمد می کردند و برای مردم می گفتند که آقا فصل الخطاب است! ا
اما چه شد ؟ آنهمه دغل بازی حادث شد که مبادا کار به اینجا بکشد. ارجاع می دهم همه کسانی که علاقه مند به تاریخ هستند ، به دعوایی که در زمان امام راحل، همین آقای خامنه ای و جناح شکست خورده در زمان انتخابات مجلس سوم با امام داشتند و ادعا می کردند در انتخابات تقلب شده است حال آنکه شورای نگهبان کاملاً در اختیار خودشان بود (اواخر عمر امام در سال 67 و در حالی که تهران بیش از 100 موشک طی چند روز خورده بود!) ببینید امام راحل (ره) آیا همین مدل تشکیل شورای حکمیت با افراد مورد تایید طرفین دعوا را تشکیل داد یا نه ! (نه اینکه آقای خامنه ای شورایی تشکیل دهد که یک نفرش حداد عادل باشد ، یک نفرش ولایتی ، یک نفرش جنتی و امثال آن !!!! که همگی طرفدار دولت کودتا هستند!!) و همچنین ارجاع می دهم به شورای حکمیتی که امام راحل (ره) در دعوا با بنی صدر و منافقین تشکیل داد ! یعنی حتی اگر این آقایان مدعی هم بودند که جریان مقابل ، فتنه گر و منافق است، اول باید به شورای حکمیت تن می دادند، بعد که فتنه گران ، تعهد می شکستند و علیه شورای حکمیت حرف می زدند، این بساط را راه می انداختند که در آن شرایط مطمئن باشید نصف بیشتر جمعیت طرفدار جنبش سبز، قانع می شد که تقلبی نشده است و یقین داشته باشید که خود آقایان موسوی و کروبی هم دیگر چیزی نمی گفتند.
نتیجه آنکه آقای خامنه ای اگر هم نخواهیم بگوییم خودش دستور تقلب و تخلف را داده باشد، آگاه بوده است که با یک شورای حکمیتی که به عدالت حکم کند، مساله به رسوایی کشیده می شود، و ابطال انتخابات قطعی است . نشانه هم آنکه آقای موسوی بعدها فاش کرد که همان اول پیشنهاد داده است شورای حکمیت تشکیل دهید و آدم هایی در آن بگذارید از خود جناح راست، اما کسانی که ما هم قبولشان داشته باشیم مانند آیت الله جوادی آملی، و آقای خامنه ای نپذیرفته است! در مقابل آقای خامنه ای فاش کرد که صبح شنبه در پاسخ به اعتراض و دادخواهی آقایان موسوی و کروبی گفته است که اینها همه توطئه ی استکبار است و ساکت شوید قطعا تقلب نشده است! و بعد خودش از اولین کسانی بود که تبریک گفت !! آری تاریخ همه چیز را روشن خواهد کرد
پنجم - سه ) می گویند طلا که پاک است چه منتش به خاک است ؟ کمیته صیانت از آرا پیشنهاد اصلاح طلبان به آقای خامنه ای بود . گفتند آقا اگر یقین داری که قرار نیست تقلب شود، قرار نیست صدا و سیما و نیروهای نظامی و انتظامی و دولتی بر خلاف قانون وارد مسائل انتخابات شوند، قرار نیست رای جعل شده و مهندسی آرا صورت گیرد، چرا می ترسی ؟ یکی دو نفر از ما را در تیم های اجرایی قرار بده ! شخص آقای خامنه ای مقابله کرد! آن هم چند ماه قبل از انتخابات و اصرار اصرار که نخیر همین ها که هستند و همه مجری و ناظر و صندوق دار و .... همگی از یک جناح هستند و در تاریخ انقلاب بی سابقه بوده است، کافی است! مساله از همان اول مشهود بود که چه خواهد شد، اما خوش بینی امثال بنده کار دست همه داد
البته مسائل مربوط به تقلب و تخلف فراوان است که در این مقطع نیازی به واکاوی بیشتر نمی بینم. از امام خمینی(ره) همین مساله را نقل می کنم و کفایت می کند:ا
مردمى كه مراجعه مىكنند بايد هوشيار باشيد كه راضى برشان گردانيد. مثل سابق نيست كه توى سر مردم بزنيد تا راضى بشوند. امروز كسى نمىتواند توى سر مردم بزند كه بيا راضى بشو يا تن به رضايت بده. امروز مردم همه هوشيار هستند و زير اين بارها نمىروند. اما ناراضى درست مىشود. صحیفه امام جلد 18 صفحه 437
خلاصه آنکه دوستان و عزیزان، استراتژی را باید در برخورد با کودتاچیان تغییر دهیم. کمربندها را محکم ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. سبک حرکت را باید بهبود بخشیده و در چارچوب قانون و شرع و اخلاق (بر خلاف کودتاچیان که هر سه را نقض می کنند) به مبارزه با تحجر و بی اخلاقی و بی قانونی برویم که ان شاء الله پیروزی از آن ما خواهد بود و در این مسیر نباید در جنگ روانی آنها زمین گیر شده و پیروزی خود را در رسیدن به قدرت پست دنیوی که به فرموده امام علی (ع) از آب بینی بز هم پست تر است ببینیم!
آنها بصیرت کافی ندارند ! علی رغم همه بوق هایی که می زنند به دلیل تحجر ذاتی رهبران و کوته نظری موجود در نگاه ها، ایدئولوژی ها و تحلیل ها، به همین بوق ها اکتفا می کنند. دست و پایشان را گم کرده بودند وقتی 25 خرداد حادث شد! آنقدر گم کردند که حتی نماز عید را در مصلی نخواندند !!! نمی دانستند چه شده و چه خواهد شد! 8 ماه طول کشید تا خود را با آنهمه ابزار قدرت که در دست دارند، به نقطه استقرار بازگردانند، آن هم با انجام جنایاتی که روی تاریخ را سفید کردند ! آن هم به نام دین و با خرج همه مقدسات دینی از امام گرفته تا عاشورا
آنها بصیرت کافی ندارند و بگذارید فکر کنند و دل خوش دارند که قدرت دو روزه در اختیار آنهاست و همینکه در 22 بهمن نماد سبز به دست و پای مردم ندیدند و فقط عکس آقا را دیدند و آن را در تلویزیون پخش کردند، همه قدرت و اقتدار دست آنهاست . آن هنگامی غافلگیر می شوند که چشم باز می کنند که دیگر دیر شده است .
باید تهدید ها را به فرصت بدل کنیم . بگذارید آنها فقط خودشان را ببینند و نتوانند ما را ببینند ! ما یاد گرفته ایم که بیشماریم و علی رغم همه جنگهای روانی و بیشمار بودن، آرام و ساکت و بی صدا به اعماق نفوذ کنیم. یادتان هست ؟ 8 سال انحصار جناح راست بر تمام دستگاه های این کشور بعد از امام حادث گردید، به یکباره دوم خردادی پیش آمد کرد که همه حتی خودمان را مبهوت کرد !
آری ! خداوند با صابران است و ما مفتخریم که به وقت مناسب جام زهر حسنی سر می کشیم و به وقت مناسب حسینی به میان معرکه جنگ و کشتار و دستگیری و زندان و مقاومت خیابانی می رویم .
آری اصلاح طلبی امروز به انواع ابزارها مجهز شده است و آینده از آن نسلی است که فرهیخته و تحصیل کرده و خودساخته و آماده مبارزه در سخت ترین شرایط زندان و کشتار و شکنجه و جنگ روانی و تحمل فشار روحی از طریق رسانه های دولتی و امثال آن است ! ما بلدیم که خودمان را آشکار نبینیم، اما اثر بگذاریم!ا
اما آنها بصیرت کافی ندارند ! اگر عکس آقایشان را از 8 شبکه همزمان پخش نشود و روزگاری در یک راهپیمایی چند دست بند سبز ببینند آنقدر دستپاچه می شوند که با سنگ و کلوخ و باتوم و گاز اشک آور فقط می توانند جواب بدهند ! آیا همیشه در قدرت روی پاشنه آنها خواهد چرخید ؟ پس خوشحال باشیم که به تکلیف خود عمل می کنیم و از کنار معرکه ظلم و ستم آنها بی تفاوت عبور نخواهیم کرد اما با تاکتیک هایی که مطابق شرایط روز و اخلاقی و شرعی و قانونی هستند
جنبش سبز دستاوردهای فراوانی طی این 8 ماه کسب نموده است که در نوشتاری مجزا به بازگویی آنها خواهم پرداخت که بدون توجه به آنها، از داشتن یک تحلیل دقیق و کارآمد و انتخاب تاکتیک مناسب محروم خواهیم بود
در انتها نکته جالبی که در وبلاگ یک رزمنده بسیجی از جنبش سبز بعد از راهپیمایی امروز دیدم، در اینجا نقل می کنم و از همه دوستان بابت اطناب کلام پوزش می طلبم :
عملیات کربلای چهار ، بعد از یک شکست سنگین از عراقی ها ، اون همه شهید و مجروح ، تحمل چهل ساعت بی خوابی زیر هزاران گلوله موشک و خمپاره از هر دو طرف، گرسنه ، تشنه ،خسته ، نا امید... یک نوجوان پانزده سالهء زخم خورده و خاک آلود ، درست همان موقع که می خواست بزند زیر گریه، تابلویی را در کنار جاده دید که دوستانش -در تدارکات لشگر - از تخته پاره های جعبه های مهمات ساخته بودند و روی آن با خط زیبایی نوشته بود: لبخند بزن دلاور!؛ از ته دل خندید
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
بیست و دوم بهمن ماه 1388
تهران
منبع:x