سيد محمد خاتمي، می خواهیم رهبری، رهبر همه کشور و همه مردم باشد. رئیس‌جمهور سابق کشورمان با گرامی‌داشت آغاز دهه فجر، دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی را جمهوری اسلامی خواند و در خصوص برخی اخبار که درباره نامه او منتشر شده است گفت:«بعضی‌ها ولایت دارند كه دروغ بگویند فلانی نامه نوشته، در نامه فلان چیز آمده، اصلا نه كسی از محتوای آن خبر دارد و نه اصلا چنین چیزهایی وجود داشته است.»ادامه مطلب...
ميرحسين: راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. مهندس موسوی در این گفت و گو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد.ادامه مطلب...
بیست و دوم بهمن ، روز فریاد سبز آزادی: امسال در 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی را در حالی تجربه می‌کنیم که جمهوری اسلامی پس از 31 سال در بدترین روزهای خود قرار دارد و دولت کودتایی حاکم، روز به روز بیش از پیش انقلاب بزرگ ملت ایران را به سمت قهقهرا می‌برد و هویت خشن و خون ریز ضد اسلامی خود هر روز بیشتر و بیشتر نمایان می سازد ادامه مطلب ...

بیانیه ‌کروبی در آستانه‌ ۲۲بهمن: در بخشي از اين بيانيه آمده است: «همه با هم، آرام و با صلابت در سالروز ۲۲بهمن که یادآور تجلی باور دینی و عزم ملی مردم شریف ایران و نقطه عطفی در تاریخ پر افتخار کشورمان است، در راهپیمائی شرکت می کنیم. این روز به هیچ گروه خاصی تعلق ندارد و روز افتخار و سربلندی تمام ملت ایران است. ادامه مطلب...

روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.


نامه پرستو سرمدی به همسر دربندش حسین نورانی نژاد

نامه پرستو سرمدی به همسر دربندش حسین نورانی نژاد؛ در آغاز سومین ماه حضور او در سلول انفرادی،
یوسف می خوانم تا سرزمينمان سبز شود و تو بيايي

ادامه راه سبز«ارس»: پرستو سرمدی؛ همسر حسين نورانی ن‍ژاد، رییس دربند کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی در آغاز سومین ماه حضور همسرش در سلول انفرادی نامه ای خطاب به او نوشته است. نورانی نژاد 26 شهریورماه توسط ماموران کودتا بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون در سلول انفرادی به سر می برد. مسئولان زندان اخیرا از ملاقات او با همسرش نیز ممانعت به عمل آورده و از پرستو سرمدی خواسته اند "جوسازی" نکند تا بتواند همسرش را ببیند!. سرمدی پیش از این در نامه ای خطاب به دادستان تهران خواستار رسیدگی به وضعیت بلاتکلیف حسین نورانی نژاد شده بود.

متن کامل نامه سرمدی به همسر دربندش را بخوانید:

بي خود نبود كه به خواب عزيزي آمده بودي و گفته بودي سوره يوسف را بخوانيم تا بيايي. آمده بودي با همان چشمان سبز ونگاه معصوم و لبخند هميشگي و گفته بودي اگر هر شب يوسف را بخوانيم مي آيي؛ انگار از قبل مي دانستي قرار است ديدارت را از من دريغ كنند ؛ همان سهم چند دقيقه در هفته كه به آن راضي شده بودم.

مي گويند براي آنكه رخصت ديدار بيابم نبايد بنويسم؛ نبايد بنويسم كه بيشتر از دو ماه است تو را تنهاي تنها در يك چهار ديواري كوچك بي آسماني انداخته اند تا لابد دلسوزي براي اين مملكت براي هفت پشتت بس شود، همان اتاق كوچك كه شنيده ام مثل قبر مي ماند؛ با وسعتي به اندازه يك قدم و سقفي كه انگار روي دل آدم سنگيني مي كند تا ارتباطت با دنيا تنها به حضور بازجويي متصل شود، همان بازجو كه تو را با چشم بسته روبه ديوار مي نشاند و مدام سوالهاي تكراري مي پرسد و دوست ندارد بنويسم كه بي شك توان نگاه كردن به چشمانت را ندارد. و ما هنوز بعد از اين همه مدت نفهميده ايم كه به كدامين گناه چنين ظلمي را بر تو روا مي دارند؟

نبايد بنويسم كه زينب دختر مهدي محموديان ازغم نديدن پدرش هر شب تب مي كند و هنوز بعد از دو ماه حتي نتوانسته صداي پدر را بشنود. چه خوش گمان بود كه تصور مي كرد ورودش به سال اول مدرسه را دست در دست پدر جشن مي گيرد؛ مي گويند دختر معصوم عكس پدر را رو به خورشيد مي گيرد و دعا مي كند. به دوستانش گفته پدرم به مسافرت رفته اما ميدانم يك رازي هست كه بزرگترها به من نمي گويند؛ يادته به مهدي قول داده بودي در نبودنش هواي زينب را داشته باشي؛ بدقولي كردي عزيز.

نبايد از فرنيك برايت بنويسم؛ دختر حنيف بالاخره به دنيا آمد، بدون نوازشهاي آرام بخش پدري كه خانه به دوش است تا سنگيني ظلمي كه بر عمه ها و عموها شده را گردن گيرد، دختري كه دنيا در بدو ورودش فرش قرمزي برايش پهن نكرد، نيستي تا به او بگويي انقدر گريه نكن دنيا كه قرار نيست براي هميشته دخترها را از پدرانشان جدا كند، روزهاي سبز با هم بودن هم مي آيد. نيستي تا به زينب و فرنيك بگويي براي اين روزهاي تنهايي پدرانشان را مقصر ندانند، آنها تنها به خاطر لبخندي بر لب هاي شما رفته اند، كاري كه پدر بزرگ هايتان هم برايش تلاش كردند اما نتوانستند.

ديگر براي فخري محتشمي نبايد بنويسم كه دخترانت را كجا مي جويي؟ او كه پس از پنج ماه عدالتي براي همسرآزاده اش نيافته و كو به كوي به دنبال دختران فيروزه ايش مي گردد كه گويي در اين سرزمين گم شده اند.

نبايد بنويسم از همسر عبالله مومني كه سرنوشتش با تنهايي گره خورد يا از جوانان هم حزبيت در مشاركت كه مثل ستاره هايي يكي يكي به بند كشيده مي شوند.

و از همه مهمتر جنبش سبزي كه با همه فشارها به پيش مي رود و مردم سبز انديشي كه ايمان و استواريشان هميشه چند قدم جلوتر از خشونت دشمنانشان حركت مي كند و از اينكه من و هم نسلانم هرگز هر چقدر هم نامردمي ها افزايش يابد آرمانهاي سبز و ميرحسين مان را رها نخواهيم كرد.

اين ها را نبايد بنويسم اصلا از خيرشان بگذر، از خودت بگو؛ مي گويند صداي قران خواندنت هر غروب بر سلولها و راه روهاي بند ۲۰۹ طنين انداز است. صوت زيبايي داري مي دانم؛ مي گويند روحيه فوق العاده ات بعد از دوماه انفرادي كشيدن همه را متعجب كرده؛ مي گويند زير بار حرفهاي نامربوط زندانبانها نمي روي و درخواستي از آنها نمي كني حتي براي تماس با من . به همين اندك خبرهايي كه از تو مي رسد دل خوشم و به همان آخرين تصويري كه از خطوط چهره ات در ذهنم دارم همان آخرين ديدار كه گفتي تار مويم را كه بر لباست مانده بود نگاه داشته اي و به جاي من با او سخن مي گويي.

به خواب عزيزي آمده بودي و گفته بودي يوسف بخوانيم تا بيايي، سوره يوسف را چند بار خواندم چه شباهت قريبي دارد با تو و ديگر آزادگان در بند، او كه بي گناه و به حكم هوسي به بند افتاد؛ آنقدر صبوري ومقاومت كرد تا زندانبان رسوا شد وبعد آرمانهاي سبزش را براي سرزمينش محقق كرد؛ بي شك سرنوشت تو و ديگر آزادگان در بند هم چنين است؛ پس من ديگر از نديدنت هم گله اي نمي كنم تا باد بوي پيراهنت را با خود بياورد.

0 نظرات :: نامه پرستو سرمدی به همسر دربندش حسین نورانی نژاد