سيد محمد خاتمي، می خواهیم رهبری، رهبر همه کشور و همه مردم باشد. رئیس‌جمهور سابق کشورمان با گرامی‌داشت آغاز دهه فجر، دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی را جمهوری اسلامی خواند و در خصوص برخی اخبار که درباره نامه او منتشر شده است گفت:«بعضی‌ها ولایت دارند كه دروغ بگویند فلانی نامه نوشته، در نامه فلان چیز آمده، اصلا نه كسی از محتوای آن خبر دارد و نه اصلا چنین چیزهایی وجود داشته است.»ادامه مطلب...
ميرحسين: راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. مهندس موسوی در این گفت و گو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد.ادامه مطلب...
بیست و دوم بهمن ، روز فریاد سبز آزادی: امسال در 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی را در حالی تجربه می‌کنیم که جمهوری اسلامی پس از 31 سال در بدترین روزهای خود قرار دارد و دولت کودتایی حاکم، روز به روز بیش از پیش انقلاب بزرگ ملت ایران را به سمت قهقهرا می‌برد و هویت خشن و خون ریز ضد اسلامی خود هر روز بیشتر و بیشتر نمایان می سازد ادامه مطلب ...

بیانیه ‌کروبی در آستانه‌ ۲۲بهمن: در بخشي از اين بيانيه آمده است: «همه با هم، آرام و با صلابت در سالروز ۲۲بهمن که یادآور تجلی باور دینی و عزم ملی مردم شریف ایران و نقطه عطفی در تاریخ پر افتخار کشورمان است، در راهپیمائی شرکت می کنیم. این روز به هیچ گروه خاصی تعلق ندارد و روز افتخار و سربلندی تمام ملت ایران است. ادامه مطلب...

روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.


خاتمی ها و لاریجانی ها

خاتمی ها و لاریجانی ها .

ادامه راه سبز به نقل از اعتماد: این روزها دیدن «دو لاریجانی» در میان سه رئیس قوه به تدریج در حال تبدیل شدن به یک اتفاق عادی است و دو برادر از پنج برادر خانواده آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی در دیدارهای مقامات عالی رتبه، در صف اول نماز جمعه یا عید فطر و مناسبت های رسمی در کنار یکدیگر می نشینند و با چهره هایی بسیار شبیه به هم، امکان رسیدن دو مسوول هم نام و هم خون به سمت های ارشد را برای نخستین بار به امری ممکن بدل می کنند؛اتفاقی که می توانست برای نخستین بار - با زوج سیدمحمد و محمدرضا خاتمی - در اواخر دهه 70 و در روزهای طلایی دوران اصلاحات رخ دهد اما به هزار و یک دلیل نوشته و نانوشته این امر به نظر ممکن، ناممکن شد تا چند سال پس از آن از سوی رقبای اصولگرای آنها جامه واقعیت بر تن کند. این رقابت نانوشته میان فرزندان دو تن از فقها و مراجع خوشنام ایران، ناخواسته سیری را به ذهن متبادر می سازد تا مراحل حضور فرزندان دو آیت الله در سپهر سیاسی ایران مورد واکاوی قرار گیرد.

اگر در سال های پایانی دهه 60 و آغازین دهه 70 دیدن محمدجواد، فاضل، علی، صادق و باقر در مدیریت های میانی، امری چندان بدیع و «سوژه پرداز» به شمار نمی رفت اما این روزها نوعی دگردیسی در سمت های سیاسی آنها رخ داده است.

برادر بزرگ تر - محمدجواد - بیشتر علاقه مند به اثر گذاری سیاسی و حفظ فاصله با ساخت رسمی قدرت است و دو برادر میانی - علی و صادق - بر کرسی بالاترین سمت های مدیریتی کشور تکیه زده اند تا جایی که برادر بزرگ تر به عنوان عالی ترین مقام بهارستان به تودیع و معارفه برادر کوچک تر آمده و پیش از در دست گرفتن کلید سرای قاضی القضاتی توسط «آقا صادق»، سخنانی آمیخته با طنز سیاسی را بیان می کند. محمدجواد که این روزها در ضلع شرقی میدان نیاوران در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات عمده وقت خود را می گذراند در دورانی که برادران دیگر در مدیریت های پایین دستی مشغول بوده یا در حال افزودن به رتبه های علمی خود بودند به قائم مقامی وزارت خارجه دولت میرحسین موسوی گمارده شد تا در کنار علی اکبر ولایتی، سکان دیپلماسی ایران در دوران بااهمیت جنگ را در دست بگیرند. بعدها البته برخی اختلافات میان این دو چهره سنتی اصولگرایان سبب جدایی او از وزارت خارجه شد هر چند «مرد دارای لهجه انگلیسی» در مقام یک دیپلمات در واپسین سال های عمر بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، در کنار مرضیه حدیدچی دباغ تحت لوای هیاتی به سرپرستی آیت الله عبدالله جوادی آملی پیام امام برای گورباچف را به رهبر یکی از دو قطب سیاسی جهان ابلاغ کرد. محمدجواد در مقطعی که آیت الله میرزاهاشم پس از سال ها زندگی در نجف به ایران بازگشت در دانشگاه مشهور صنعتی شریف مشغول تحصیل و در شرایطی که چند سالی را صرف آموختن علوم حوزوی کرده بود در رشته مهندسی برق به تحصیل پرداخت و سپس برای اخذ مدرک PhD ریاضی راهی ایالت کالیفرنیا شد و مدرک گرفت تا در «برکلی» معروف تحصیل کند. او این روزها در قوه قضائیه نیز صاحب یک کرسی معاونت بین الملل و حقوق بشر است و حالا با حضور برادر کوچک ترش در قوه قضائیه، عجیب نیست اگر دو لاریجانی هم در قاب عکس های جلسات دستگاه قضا با هم دیده شوند.فاضل لاریجانی نیز همچنان یک چهره دانشگاهی در خارج از ایران است که در سال های پایانی دهه 70 و آغاز دهه 80 معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد را بر عهده داشت و مورد وثوق عبدالله جاسبی بود.

او سپس به اتاوا رفت تا به عنوان رایزن فرهنگی ایران به توسعه مناسبات فرهنگی و به ویژه دانشگاهی همت گمارد. ماموریت او سال گذشته تمام شد تا پس از بازگشت به ایران با حضور در شوراهای راهبردی مراکز علمی و همچنین همکاری با دانشگاه پیام نور، همچنان یک دانشگاهی صرف و به دور از قیل و قال خوشایند عالم سیاست روزگار بگذراند. باقر هم پس از دولت نهم به عنوان معاون وزیر بهداشت و رئیس مهم ترین دانشکده پزشکی کشور - علوم پزشکی تهران - به فعالیت مشغول بود و در دوره های نهم و دهم حتی از گزینه های اصلی وزارت علوم نیز به شمار می رفت اگرچه «خودی»تر ها به او ترجیح داده شدند.

نکته قابل تامل اما حرکت تدریجی برادران لاریجانی در ساختار قدرت ایران است. علی که بر اساس جبر زمان و پس از استعفای سیدمحمد خاتمی از وزارت فرهنگ دولت اول هاشمی رفسنجانی، راهی ساختمان وزارت ارشاد شده بود پس از مدتی جای خود را به مصطفی میرسلیم داد و از ریاست سازمان صدا و سیما در اواخر دوران آیت الله هاشمی رفسنجانی و شش سال دوران اصلاحات برای مطرح ساختن هر چه بیشتر خود بهره برد. به باور ناظران سیاسی و شواهد و قرائن موجود، رسانه فراگیر تحت مدیریت او در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی و حضور اصلاح طلبان در مجلس ششم و شوراهای شهر اول به خط مقدم هجمه به این جناح سیاسی بدل شد.

آنها برای اثبات مدعای خود کار دشواری در پیش نداشتند چه اینکه فرستادن برنامه هایی مانند چراغ، شوی تلویزیونی کنفرانس برلین به روی آنتن جام جم و آگراندیسمان سازی برخی اختلاف نظر های طبیعی اصلاح طلبان در فعالیت های اجرایی - که در دوران حاکمیت یکپارچه اصولگرایان در نقطه اوج قرار داشت - از جمله اقدامات علی لاریجانی در سازمانی بود که روزگاری محمد هاشمی و احمد پورنجاتی در آن در تلاش برای بالانس اخبار سیاسی همه جناح های کشور بودند. پوشش اخبار دیدارهای بین المللی رئیس جمهور دوران اصلاحات - که به عنوان خبر نخست خبرگزاری های بین المللی انعکاس می یافت - به عنوان اخبار سوم و چهارم بخش های خبری و ده ها اقدام دیگر سبب شده بود بسیاری از فعالان سیاسی از عدم رعایت عدالت سیاسی در رسانه یی که با بودجه بیت المال اداره می شود و موظف به رعایت بی طرفی سیاسی است لب به شکوه بگشایند. او پس از دوره یی 10ساله و در شرایطی که علی لاریجانی ماموریت خود در مجموعه عظیم صدا و سیما را پایان یافته می دید آنچه ساخته بود را به معاونش سپرد و سودای نشستن بر کرسی عالی ترین مقام کشور پس از رهبری را در سر خود پروراند. زمان زیادی لازم نبود تا دولت نهم روی کار آید و علی، ناکام در انتخابات نهم ریاست جمهوری رویایش را از دست رفته ببیند و به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، ناگزیر به تکیه بر صندلی اسلافی مانند حسن روحانی و تیم اصلاح طلب مذاکره کننده هسته یی بسنده کند. او که روزگاری از جمله مشهور «دادن در غلتان و گرفتن آب نبات» برای توصیف زحمات تیم مذاکره کننده دولت اصلاحات در پرونده پرچالش هسته یی بهره گرفته بود اما پس از آشنا شدن پشتش با خاک «گود مذاکره» به چهره یی میانه رو و منتقد سیاست های رادیکال دولت نهم بدل شد و در مواردی، به رقبای اصلاح طلبش دست مریزاد گفت و آنها را ستود. علی هم مورد غضب رئیس دولت نهم واقع شد و پس از مدتی دوری از فضای سیاسی با درایت خاص خود، رقابت با حدادعادل بر سر لیست شدن در فهرست تهران اصولگرایان را به حال خود گذاشت و راهی پایتخت سیاسی - مذهبی ایران شد و به کمک لابی «آقا صادق» به دیدار مراجع عظام شتافت و به عنوان نماینده قم راهی مجلس هشتم شد. ضعف حدادعادل در اداره مجلس هفتم و طعنه برخی نمایندگان در قائل شدن نقش وکیل الدوله برای این دوره از عمر پارلمان، این گمانه را پررنگ ساخته بود که اراده کافی برای جایگزین شدن لاریجانی به جای

حداد - به رغم برخی حمایت ها از وی - وجود دارد. صادق نیز که بیشتر به عنوان یک محقق حوزوی شناخته می شود، عضو مجلس خبرگان و عضو فقهای شورای نگهبان بوده و سیر تدریجی خود در مطالعات حقوقی و قضایی را نیز دنبال کرده است. وی از سال 1368،پس از تدریس سطح، به تدریس خارج اصول و خارج فقه پرداخت و سپس به عضویت هیات علمی دانشگاه قم درآمد و هم اکنون به طور منظم در دانشگاه تربیت مدرس قم در سطح کارشناسی ارشد و دکترا، کلام جدید و فلسفه تطبیقی تدریس می کند.

حضور لاریجانی ها در مناصب سیاسی ایران حتی از دیدگاه مجله امریکایی تایم نیز دور نماند و این مجله در گزارشی به مناسبت انتصاب صادق لاریجانی به ریاست قوه قضائیه به بررسی روابط احمدی نژاد با برادران لاریجانی پرداخته است؛ «برادران لاریجانی که اغلب از آنها با عنوان «کندی» های ایران یاد می شود یک موازنه قدرت در برابر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در داخل اردوگاه اصولگرایان تشکیل داده اند. لاریجانی ها در زمان ریاست جمهوری خاتمی جزء منتقدان قدرتمند جنبش اصلاحات بودند. از سوی دیگر می توان برادران لاریجانی را از حرکت های افراطی اطرافیان احمدی نژاد متمایز دانست و از این رو آنها امروز در زمره اصولگرایان پراگماتیک (عملگرا) محسوب می شوند.» «کریم سجادپور» عضو موسسه بین المللی صلح کارنگی در واشنگتن می گوید؛ «10 سال قبل، لاریجانی ها شاید جزء اصلی ترین تندروها محسوب می شدند اما این طیف سیاسی در طول سال های اخیر به نحوی تغییر یافته که در حال حاضر آنها در مقایسه با احمدی نژاد تا حدودی «میانه رو» به نظر می رسند.» به هر تقدیر امروز برادران لاریجانی در راس مجلس و دستگاه قضایی قرار دارند. این رخداد مهم اما در سال 1378 امکان وقوع داشت اما نه در اردوگاه اصولگرایان.

خاتمی ها از ابتدا تاکنون

پس از دو انتخابات بی نظیر ریاست جمهوری هفتم در دوم خرداد 76 و مجلس ششم در بهمن ماه 78، مردم با نه بزرگ به تمامیت خواهان، خاتمی و یارانش را به پاستور و ساختمان قدیم مجلس در خیابان امام خمینی فرستادند تا خواسته های تاریخی خود را که در روش و منش خاتمی متجلی می شد، جامه عمل بپوشانند. در آن دوره اما فرزندی دیگر از خانواده «خاتمی ها» قدم به عرصه سیاست رسمی گذاشت که بعدها به یکی از محبوب ترین چهره های اصلاح طلبان بدل شد؛ سیدمحمدرضا خاتمی.انتخابات شوک آور دوم خرداد 76 به زعم تحلیلگران مسائل سیاسی و جامعه شناسی، واکنش جامعه یی در حال گذار به افراد و نهادهایی بود که همچنان می پنداشتند امکان تصمیم گیری به جای مردم را داشته و تمشیت امور به دست آنها خواهد بود. با نیم نگاهی به آنچه از انتخابات ریاست جمهوری نهم رخ داد می توان اراده مسوولان اجرایی دولت سازندگی در صیانت از آرای جامعه در کنار میل بیشینه تغییرطلبی ملت ایران را به امتیاز بی نظیر خلاصه شدن همه صفات نیک در قامت سیدمحمد خاتمی الصاق کرد تا نتیجه آن، «نه» بزرگ در انتخاباتی بی نظیر در تاریخ سیاسی ایران باشد. در ادبیاتی جزیی تر به باور تحلیلگران، جامعه همانند همه این سال های پس از دوم خرداد و به ویژه در چهار ماه اخیر، در آن برهه زمانی نیز ترجیح داد تا از همه تریبون های حاکمیت و تبلیغات «بی پرده» رسمی برای ناطق نوری روی گردانده و شعار زیبا و صادقانه «خرد در روش،... در منش و منطق در گفت وگو»ی کاندیدای حامیان «تغییر وضع موجود» را با آرایی بی سابقه، شایسته عنوان رئیس جمهور محبوب ملت ایران بدانند. به این ترتیب پس از دوم خرداد 76، بزرگمردی با نیت اصلاح، قدم در راه تغییر باورهای غلط و دفاع بدون معامله پشت پرده از حقوق مدنی و قانونی جامعه ایران در برابر نهاد های قدرت گذاشت و تا پایان نیز بر سر عهد خود باقی ماند؛ امری که در چهار سال اخیر بیش از گذشته به منتقدان وقت خاتمی نیز اثبات شد. از آن مقطع، یکی دیگر از فرزندان مرجعیت نواندیش دینی قدم در راه اصلاح گذاشت که خود و خانواده اش، تباری روشن داشته و سلسله یی «جلیله» به شمار می رفتند. فرزند ارشد آیت الله روح الله خاتمی - فقیه خوش نام، بلندآوازه و عارف کامل - اگر چه برای جامعه ایران چهره یی ناآشنا به شمار نمی رفت اما تا پیش از دوم خرداد، آن گونه که باید به جامعه شناسانده نشده بود. خاتمی اما سیر تحصیلی متفاوتی از لاریجانی ها دارد. خانواده وی در ایران و نه در نجف ساکن بودند و پسر ارشد خاتمی ها ضمن حضور در مبارزات سیاسی حوزه در سال های 41 و 42 به مدت چهار سال تحصیل در حوزه علمیه قم «مقدمات» و «سطح» را فراگرفته و در سال 1344 هجری شمسی (1965 میلادی) برای تحصیل در رشته فلسفه به دانشکده ادبیات اصفهان راه یافت. این امر سبب نشد وی تحصیلات حوزوی را رها کند و سطوح عالیه علوم دینی را در حوزه علمیه اصفهان ادامه داد. در سال 1348 هجری شمسی (1969 میلادی) با درجه کارشناسی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شده و به دنبال آن و به رغم داشتن شرایط اجتهاد برای معافیت از خدمت سربازی «بالاجبار به خدمت سربازی اعزام شدند». در سال 1349 هجری شمسی (1970 میلادی) به دوره کارشناسی ارشد علوم تربیتی دانشگاه تهران راه یافت و به ادامه تحصیل پرداخت. در آن مقطع امکان استفاده از بورس تحصیلی دوره دکترا در خارج از کشور از طرف دانشگاه تهران برای «سید» فراهم شده بود اما او به شهرستان قم رفته و طی چندین سال اقامت، با کوشش و جدیت مراحل دروس «خارج»، «فقه و اصول» و دوره عالی فلسفه را در محضر آیات عظام و استادانی چون مرتضی حائری یزدی (قده)، وحید خراسانی، سیدموسی شبیری زنجانی، شهید مرتضی مطهری (قده) و عبدالله جوادی آملی گذراند. نماینده اردکان در دور اول مجلس، چهره مورد وثوق میرحسین در دولت دوران جنگ که در جایگاه وزیر «فرهنگ» کابینه نخست وزیر محبوب امام و ملت نقشی غیر قابل انکار در صیانت از جامعه فرهنگی در دوران سخت جنگ و برخی رفتارهای رادیکال بر عهده داشت و حضور کوتاه در وزارت فرهنگ دولت اول سازندگی رزومه مدیریت اجرایی خاتمی به شمار می رفت. همه اینها به انضمام ریاست موفق مرکز اسلامی هامبورگ و سرپرستی موسسه مطبوعاتی کیهان به حکم امام، تصویری معتدل از عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز در ذهن بخش هایی از جامعه باقی گذاشته بود.

خاتمی به پاستور گام نهاد و سال های پرجوش و خروش ابتدایی اصلاحات آغاز شد. مردم ایران از آنجا که مجلس نشینان پنجم را سدی در مقابل تحقق خواسته های اصلاح طلبانه خود - که در سیما و سخن خاتمی متجلی شده بود - می دیدند در انتخاباتی کم نظیر در تاریخ پارلمان ایران به پای صندوق های رای رفتند و فهرست های تاریخی اصلاح طلبان را با رای خود تایید کردند؛ لیست هایی که در هر حوزه انتخابیه، چهره هایی شاخص و متخصص را در خود داشتند، لیست هایی که شورای نگهبان هرگز اجازه تکرار آنها را نداد. در تهران از بهزاد نبوی، مهدی کروبی، هادی خامنه یی، محسن آرمین، محسن صفایی فراهانی، حسین مرعشی و... در آن دیده می شد تا جوانان اصلاح طلبی نظیر علی تاجرنیا، فاطمه حقیقت جو و موسوی خویینی ها نیز طعم نمایندگی پارلمان را بچشند.

انتخاباتی که در آن چهره های منتسب به راست رتبه یی بهتر از 60 به بالا در تهران پیدا نکردند. اما در آن فهرست چهره یی بود که «خاتمی» نام خانوادگی او بود و برای فعالان دانشجویی ابتدای انقلاب چهره یی شناخته شده به شمار می آمد. «محمدرضا خاتمی» اگر چه به باور برخی ناظران در آن مقطع به دلیل اینکه برادر رئیس جمهور دوران اصلاحات بود و برای نشان داده شدن میزان ارادت هواداران اصلاحات به خاتمی ها، بیشترین آرای یک نماینده در ادوار مجلس را به خود اختصاص داد اما روش «آقا رضا» در فعالیت سیاسی و موضع گیری های وی در 12 سال گذشته خصوصاً در چهار سال مجلس ششم و در جایگاه دبیر کلی حزب محوری مشارکت، علاقه اصلاح طلبان و جامعه به وی را دوچندان کرده و آرای بهمن 78 را برازنده او دانستند. دانشنامه آزاد ویکی پدیا دبیرکل پیشین حزب مشارکت را اینچنین توصیف می کند؛ محمدرضا خاتمی (متولد 1338 در اردکان) دبیر کل سابق جبهه مشارکت مهم ترین گروه اصلاح طلب ایرانی و عضو فعلی شورای مرکزی آن، نایب رئیس مجلس در دوره ششم است. او فرزند آیت الله روح الله خاتمی یک فقیه مطرح و از دوستان نزدیک غامامف خمینی، برادر محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران و همسر زهرا اشراقی نوه غامامف خمینی و دختر غآیت اللهف شهاب الدین اشراقی است. او فوق تخصص نفرولوژی دارد و پیش از قبول معاونت بهداشتی وزارت بهداشت ایران پس از انتخاب برادرش به ریاست جمهوری در سال 1376 تجربه کار پزشکی در ایران و انگلیس را داشت. او بیشترین میزان رای یک نماینده مجلس شورای اسلامی را در طول تاریخ ایران به دست آورده است. محمدرضا خاتمی هشت سال قبل که به جایگاه دبیرکلی جبهه مشارکت رسید، از موقعیت فعلی درون این حزب برخوردار نبود. چنان که خود می گوید؛ «آن زمان همه می گفتند به خاطر برادر رئیس جمهور بودن، دبیرکل شده است.» اما امروز او از چنان موقعیت و محبوبیتی درون جبهه مشارکت برخوردار است که خود می گوید؛ «همان ها نگران انشعاب در حزب پس از رفتن من هستند.» وی از متحصنین و سخنگوی نمایندگان مجلس ششم بوده است.

سومین فرزند آیت الله خاتمی نیز در دوره دوم ریاست جمهوری «سیدمحمد» به حوزه رسمی سیاسی راه یافت و به ریاست دفتر برادر توصیه شد. علی کمتر سیاسی بود و یک فعال اقتصادی به شمار می رفت. در دولت هفتم، محمدعلی ابطحی عهده دار ریاست دفتر «واضع نظریه گفت وگوی تمدن ها» بود. یکی از نکات جالب دیدار خاتمی و هیات دولت با رهبر انقلاب - پس از آرای 22 میلیونی مردم ایران به وی برای تداوم اصلاحات - توصیه های حضرت آیت الله خامنه یی به رئیس جمهور بود. ایشان با قرائت آیاتی از سوره طه که موسی نبی از خداوند متعال درخواست می کند هارون برادرش را خلیفه و همراه او قرار دهد به خاتمی پیشنهاد کردند سیدعلی را به ریاست دفتر خود برگزیند. آنهایی که به رئیس جمهور دوران اصلاحات نزدیک هستند پس از دولت نهم شاهد حضور «آقارضا» و به ویژه «علی آقا» در حلقه مشاوران و همراهان ارشد رئیس بنیاد باران هستند. محمدرضا تابش نماینده اصلاح طلب اردکان در مجالس ششم، هفتم و هشتم نیز نوه آیت الله روح الله و خواهرزاده سیدمحمد است. او نیز با رگه خاتمی در عرصه سیاسی و در دوران عسرت اصلاح طلبان حاضر است.

دو خاتمی در راس دو قوه؛ هرگز

در روزهای پس از تشکیل مجلس ششم، یکی از اصلی ترین مباحث میان اصلاح طلبان، انتخاب فردی بود که به عنوان رئیس، بر بلندترین صندلی ساختمان قدیم مجلس جلوس می کرد. آن روزها کم نبودند اصلاح طلبانی که ضمن احترام به جایگاه مهدی کروبی، اعتقاد داشتند فردی که بالاترین رای را از آن خود کرده باید بر کرسی ریاست بنشیند. در این میان محمدرضا خاتمی با دو مانع مواجه بود؛ نخست آنکه با برهان خلف باید به ریاست قوه مقننه برسد. اینکه اثبات می کرد لزوماً رئیس شدن یک روحانی وحی منزل نیست و اگر ملاک شایستگی افراد باشد در بسیاری موارد باید به بهترین گزینه اندیشید. دومین مانع اما استدلال جالب توجهی بود که در آن مقطع در میان محافل مقابل اصلاح طلبان ترویج می شد؛ «مگر می شود دو برادر به طور همزمان، رئیس دو قوه باشند؟» آنها اما توضیح نمی دادند که به استناد کدام قانون و با کدام مستمسک عرفی، مانع ریاست برادر رئیس جمهور در مجلس ششم می شوند؟

اینچنین بود که «جبر زمانه» مانع این شد که برای نخستین بار در تاریخ بعد از انقلاب، خاتمی ها به طور همزمان ریاست دو قوه انتخابی را در دست بگیرند. در مقابل اصلاح طلبان در همان برهه زمانی نیز ریاست شیخ مهدی کروبی را برازنده می دانستند چه اینکه او در مقام رئیس مجلس سوم و یکی از ارکان جبهه اصلاحات در کنار خاتمی، آیت الله موسوی خوئینی ها، بهزاد نبوی و... تشکیل می داد و فراکسیون دوم خرداد برای ریاست شیخ به توافق رسید.

زمان زیادی لازم نبود تا این به اصطلاح تابوها، توسط نومحافظه کارانی شکسته شود که با تابلوی آبادگران و به موازات رد صلاحیت 83 نماینده مجلس ششم و خیل کثیری از اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم توانستند به دوره هفتم نهاد قانونگذاری پس از انقلاب راه یابند. حدادعادل که در انتخابات مجلس ششم با حدود 800 هزار رای پس از ابطال 700 صندوق تهران به مجلس وارد شد با همان میزان رای در انتخابات مجلس هفتم نفر اول تهران شد. وی یکی از معدود نمایندگان حداقل شناخته شده مجلس هفتم بود که می توانست با توجه به روابط خود در سطح ریاست مطرح شود و پس از مباحثی کوتاه درباره رئیس مجلس روحانی و غیرروحانی، وی اولین رئیس مکلای مجلس شورای اسلامی نام گرفت تا این تابو به دست «خودی» ها شکسته شود و آب هم از آب تکان نخورد. پنج سال بعد از آن نیز دو لاریجانی در راس دو قوه قرار گرفتند که انتصابی بودن یکی از آنها نشان داد مقامات عالی رتبه نظام نیز - برخلاف آنچه در خصوص خاتمی ها از سوی محافل ضداصلاحات تبلیغ می شد - حساسیتی با حضور دو برادر در راس دو قوه و بر هم خوردن هرم قدرت به سود یک خانواده خاص ندارند. اصلاح طلبان در دوران حضور خود در قوای انتخابی اعتقاد داشتند اهرم های نظارتی لازم برای آنها در قانون پیش بینی شده است و نگرانی در این خصوص محلی از اعراب ندارد. امروز حقانیت این استدلال اصلاح طلبان با حضور دو لاریجانی در راس دو قوه اثبات شده و برخی صاحب نظران با نیم نگاهی به فعالیت های تخریبی تاخیر محمدجواد علیه اصلاح طلبان و میرحسین، حدس می زنند برادر ارشد نیم نگاهی به انتخابات سال 92 و کرسی ریاست جمهوری دارد؛ چهره یی که مذاکراتش با نیکلاس براون از مقامات وزارت خارجه انگلیس پیش از انتخابات ریاست جمهوری هفتم و بحث هایی که در خصوص درخواست حمایت از علی اکبر ناطق نوری مطرح ساخته بود، سبب شده چهره یی لابی گر و البته تندرو به نسبت سایر برادران از جواد تصویر شود.

فرزندان مرجعیت به صف

خاتمی از سوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی به عبارت «فرزند فاضل دانشمندم» نامیده شده است. این فرزندخوانده شدن از سوی امام، خاتمی را با عنوان «فرزند دو روح الله» عجین کرد. وی همواره مورد لطف امام بوده و سرپرستی موسسه مطبوعاتی کیهان در نخستین سال های انقلاب با فرمان مستقیم بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی صورت گرفت. در مورد «محمدرضا» نیز شرایط تفاوتی نداشت چه اینکه وی داماد خانواده امام به شمار رفته و با توجه به قرابت و ارادت میان آیت الله خاتمی و رهبر کبیر انقلاب - طبق سنت معمول میان بیت علما - نوه دختری امام با پسر دوم آقا روح الله ازدواج کرد. بنیانگذار جمهوری اسلامی در سوگنامه یی در سال 67 و هنگام درگذشت آیت الله خاتمی که سرشار از نکته ها و نشانه هایی که حاکی از علاقه آن مرد الهی به آیت الله خاتمی بود، مرقوم داشتند؛ «برادر عزیزم خاتمی زنده دل چهره تابناک مبارزات خستگی ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهه های اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بی نظیر مسلماً کم نظیر بود. او یار و پناه محرومان بود. او پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار رحمت ربش آرمید.»

شرایط لاریجانی ها نیز از برخی جهات با خاتمی ها مشابه است چه اینکه آنها نیز فرزند فقاهت و مرجعیت هستند. ریشه لاریجانی ها به روستای «پردمه» لاریجان در 70 کیلومتری شهر آمل برمی گردد. آنها فرزندان مرحوم آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی از اصولیون سرشناس هستند که خود از شاگردان میرزای نائینی بود و شاگردانی همچون ناصر مکارم شیرازی، عبدالله جوادی آملی، حسن حسن زاده آملی، محمدی گیلانی، شهید مفتح، محقق داماد و محمد یزدی از محضرش استفاده کرده اند. زندگی در نجف و قم و آشنایی توامان با زبان های فارسی و عربی و حضور در کنار پدری مجتهد، پسران را به علم و دین علاقه مند کرد. البته این پنج برادر همگی از تحصیلات حوزوی در کنار تحصیلات دانشگاهی شان برخوردارند و به جز باقر و فاضل که به مقطع مقدماتی اکتفا کردند، دیگر برادران تا سطح و خارج، تحصیلات حوزوی خود را ادامه دادند. اما ارتباط با حوزه تنها به بعد علمی زندگی برادران لاریجانی محدود نماند و سیطره آن به حوزه زندگی خصوصی شان نیز کشیده شد. کمااینکه لاریجانی ها همچون فرزندان امام، داماد خانواده های مشهور روحانی شدند و دخترانی از شاگردان پدر را برگزیدند. پدر که با دختر آیت الله العظمی حاج سیدمحسن اشرفی ازدواج کرد و اما پسران، علی با دختر استاد شهید مطهری وصلت کرد، صادق داماد آیت الله العظمی وحید خراسانی و باقر نیز داماد آیت الله حسن زاده آملی شد. متقابلاً مصطفی محقق داماد - از فقهای نزدیک به اصلاح طلبان - هم با دختر استاد خود ازدواج کرد و داماد خاندان لاریجانی شد. اگرچه حضور همزمان سه برادر لاریجانی در مراسم تودیع و معارفه «آقا صادق» چشمگیر به نظر می رسید، اما جامعه ایران هنوز یاد دیدارهای اصلاح طلبان مجلس با سیدمحمد خاتمی را در ذهن دارد. محمدرضا در آن مقطع اگر رئیس مجلس نشد اما در جایگاه نایب رئیس اول، خاتمی ها را در سطح اول مدیریت کشور نشان داد. آنها برعکس لاریجانی ها، با سیل حملات محافل صاحب قدرت مواجه بوده و هستند اما در میان بخش های مختلفی از جامعه و نیروهای سیاسی دارای نفوذی غیرقابل انکار هستند. علی لاریجانی سومین پسر لاریجانی ها اما در وصف حضورشان در قدرت این گونه گفته است؛ «فرزندان حوزه و مرجعیت هستیم که بر حسب اتفاق وارد کار اجرایی شده و گمراه شده ایم.»

0 نظرات :: خاتمی ها و لاریجانی ها