حکومت ولایی خواص دنباله رو می طلبد
. ادامه راه سبز«ارس»: سخنان چند ماهه اخیر رهبری در باب نخبگان و دعوت آنان به بیان شفاف دیدگاهها و موضع گیری شفاف و پرهیز از سخنان و مواضع دوپهلواز جمله مسایلی است که در ذات خود دارای نقیصه و تضاد است. زیرا در سوی دیگر کلام ایشان همواره این پیش فرض نهفته است " وقتی سران استکبار و ظلم ، اشغالگران کشورهای اسلامی، وارد میدان می شوند و موضع گیری می کنند" باید دید که "آیا نخبگان از دشمن تبری می جویند؟ "
آقای خامنه ای از جمله رهبرانی است که طی دو دهه اخیر بیشترین سخنان را داشته است و شاید این امر یکی از نقاط ضعف وی نه تنها بعنوان سیاستمدار، بلکه بعنوان فردی که بالاترین منصب سیاسی کشوری را بخود اختصاص داده است، می باشد. بطور خاص می توان به رویدادهای اخیر اشاره کرد که ایشان بیش از هر مقام دیگری اظهار نظر و موضع گیری جانبه دارانه برمبنای پیش فرضهای ذهنی خود و نه براساس واقعیات بیرونی جامعه داشته اند. پس از انتخابات 22 خرداد وی به هر بهانه ای بنوعی به مساله محوری انتخابات و رویدادهای پیرامون آن پرداخته اند. این در حالیست که هنوز هم هیچ یک از رسانه های حکومتی و مقامات رسمی وجود بحران را نپذیرفته اند ! رهبرحکومت اسلامی در حالی به بررسی پیامدها و دلایل رویدادهای اخیر می پردازد که حتی خود ایشان هم صراحتا اعلام نکرده اند مگر چه اتفاقی در کشور رخ داده که نیازمند این همه هوشمندی و آگاهی از سوی نخبگان است؟
تاکیدات مکرر آقای خامنه ای به بخش خبرگان و نخبگان یکی از ممیزه های سخنان چند ماهه اخیر ایشان است. البته با مروری به دیدارها و سخنرانی های انجام شده ایشان طی سالهای قبل هم می توان علاقه مندی وی به این واژگان را دریافت ولی بطور مشخص و مستمر در هر سخنرانی که بعد از انتخابات صورت گرفته است، ایشان تلاش دارند بنوعی با محکوم کردن خواص و نخبگان ، آنان را به صف انقلاب بازگردانند!! در ابتدا انتقاد ایشان از سکوت نخبگان بود ولی با مرور زمان ایشان از " عدم شفافیت " آنان انتقاد دارند.
برای هر ناظر بی طرفی که خواننده و شنونده سخنان رهبری است، این سوال پیش می آید که اولا این نخبگان چه کسانی هستند؟ این افراد چه اظهارات و اقداماتی داشته اند؟ نقش این افراد در حرکتهای جامعه مدنی ایران چیست؟ آیا می توان از آنان انتظار دنباله روی کورکورانه داشت؟ آیا می توان نقطه نظرات و مواضع خود را به آنان القا کرد؟
شفاف و بدون غبار
آقای خامنه ای اخیرا در سخنانی بار دیگر به مساله خواص پرداخته اند و خاطرنشان کردند: "هنگامی که عده ای در فضای فتنه و غبارآلودگی، با زبان، اسلام را نفی و در عمل نیز جمهوریت نظام را نفی می کنند و انتخابات را زیر سؤال می برند، انتظار از خواص این است که مرز و موضع خود را شفاف مشخص کنند. ایشان در ادامه تأکید کردند: "شفاف سازی، دشمنِ دشمن و غبارآلودگی کمک به دشمن است و این، یک شاخص و معیار برای عملکرد همه افراد و جریانها و به ویژه خواص است."
ایشان همه پیش فرضهای خود را از مساله مطرح می کند و حال از خواص می خواهد که شفاف باشند!! آنان که شفاف بودند که در حال پس دادن تاوان شفافیت خود در زندانها ماههاست بلاتکلیف رها شده اند. وقتی فردی که خود را رهبر یک جامعه می داند و احتمالا از دیگران انتظار دارد فقط او را دنباله روی نمایند چه اصراری دارد که روی نخبگان تاکید کند. مگر عوام برای شما کفایت نمی کند؟! نمی توان در حکومتی هم از نخبگان دعوت به حمایت کرد و همزمان از آنان خواست ک نخبه و خلاق نباشید و دنباله رو مطلق من باشید؟ مگر نخبگان، الله کرمند که بگویند :" اگر آقا بگویند ماست هم سیاه است! " کدام نخبه می پذیرد که شما همه پیش فرضها را بر اساس نظر خود بدهید و بعد از او بخواهید موضع گیری کند؟ اینکه نقض نخبه گری است! نخبه خودش می تواند از وقایع اطرافش عوامل ، متغیرها و فرضیه ها را استنتاج کرده و تحلیل ارایه دهد.
تحلیلگران بر این باورند که "اگر آقای خامنه ای این همه به نظر نخبگان احترام می گذارند، چرا یک بار از آنها نمی خواهند که نظرات و تحلیل هایشان را در رابطه با وقایع اخیر عنوان کنند. یک بار هم ایشان شنونده شوند. هفت ماه است مرغ ایشان یک پا دارد و از همه عالم و آدم دلخورند و گلایه مند که چرا با من هم صدا نمی شوند. یک بار فکر کنید شاید شما به بیراهه می روید نه این همه قشر دانشگاهی و نخبه و فعال سیاسی و روزنامه نگار و دلسوز نظام و انقلاب. "
نخبه کیست ؟
نخبگی و خواص در معنا برگرفته از الیت لاتین است که به گروههای اجتماعی بالا اطلاق می شد. با رواج اندیشه های سیاسی و جامعه شناسی این واژه بیش از گذشته برای افرادی که در روند سیاستگزاری، فرهنگ سازی، تولید علم و فناوری و تصمیم گیری جامعه نقش دارند، اختصاص یافت؛ تا آنجا که نخبه گرایی به یکی از نحله های اندیشه سیاسی افزوده شد. با همین تعریف مختصر می توان دریافت که نخبه فردی مستقل است که خلاق و تولید گر اندیشه و فکر می باشد.فکری که می تواند موتور محرکه جامعه باشد و حرکتهای بخشهای مختلف در یک کشور را شکل و جهت دهد. بی شک نمی توان از نخبگان و خواص انتظار اطاعت، تقلید و دنباله روی داشت که در این صورت اصل نخبگی به زیر سوال رفته است.
نخبه از منظر رهبری کیست ؟
نگاهی به سخنان رهبری نشان می دهد که ایشان هم در تعریف نخبه با دیگران هم نظر هستند . از منظر ایشان " كسانى كه براساس فكر و آگاهى و تحليل، تصميمى را اتخاذ و به آن عمل مىكنند، در زمره خواص هستند و كسانى كه بدون تحليل و تشخيص صحيح، تحت تأثير جو، اقدام و حركت مىكنند عوام ناميده مىشوند. بنا بر اين عوام يا خواص بودن، ارتباطى با فقر و ثروت، با سواد بودن يابى سوادى و مرد و زن بودن ندارد. زيرا بسيارند افراد بىسواد و يا فقيرى كه در زمره خواص هستند و چه بسا افراد تحصيل كرده و يا ثروتمندى كه عوام محسوب مىشوند." در واقع ممیزه " خواص " و " عوام" عنصر " تفکر" و " اندیشه" مستقل از جریانات و حوادث و رویدادهاست.
اختلاف در تحلیل
رهبری تأکید دارد که همه و بخصوص خواص باید مراقب باشند تا با اقدامات و یا اظهارات خود تکمیل کننده طراحی و اهداف معارضان نظام نباشند. وی در ادامه نخبگان را به تقویت بصیرت توصیه می کند !! براساس تعریفی که رهبری از خواص ارایه می دهند دیگر نیازی نیست که این افراد توصیه به افزایش بینش شوند چرا که آنها خود آژیر خطر جامعه هستند. در حالی که بنظر نمی رسد که نخبه نیازی به توصیه ایشان داشته باشد، چرا که لازمه نخبه گری این است که مرتب با مرور جدیدترین تئوری ها و اندیشه ها بر بصیرت و دانش خود بیفراید.
اما در فراز دیگری از سخنان ایشان که "وقتی دشمن آشکارا و بدون پرده پوشی در بلواهای بعد از انتخابات حضور داشت، چگونه می توان این حضور واضح را انکار کرد، بنابراین بصیرت بسیار مهم است زیرا وجود آن در افراد باعث تغییر خیلی از رفتارها خواهد شد." یا در جای دیگری " وقتی سران استکبار و ظلم، و اشغالگران کشورهای اسلامی وارد میدان می شوند و موضع گیری می کنند، دو پهلو و مبهم سخن گفتن صحیح نیست زیرا باید مشخص شود، افرادی که داخل نظام جمهوری اسلامی هستند، چه موضعی دارند و آیا حاضر هستند از دشمن تبری بجویند؟
این نشان می دهد که ایشان " اصل " را بر دخالت آشکار دشمن گرفته اند و حال از همه می خواهند که همین موضوع را تایید کنند. سیستم فکری رهبری طی دو دهه گذشته بگونه ای شکل گرفته است که بنظر می رسد امر بر خود ایشان هم مشتبه شده و گمان دارند که از دیگران بهتر و عمیقتر می فهمند. تمام افتخار فقه شیعه به تعدد و گوناگونی نظراتش است. حال چه فرق می کند که تفاوت نظر در طهارت و اعمال حج باشد یا در برداشتهای سیاسی و اجتماعی. مگر قرار است که همه علما در فقه یک نوع تدریس کنند و یک توضیح المسایل بدهند که نخبگان هم مثل هم بیندیشند و تحلیل کنند.
اشکال رهبری و اطرافیان مرید ایشان دراین نکته نهفته است که نمی خواهند بپذیرند " سیاست " و " کشورداری " یک " علم " است و باید آن را فرا گرفت. برای کنترل بحران دهها نظریه و فرضیه علمی وجود دارد که افرادی که به میمنت تبعیت از آقا، مناصب امنیتی و انتظامی را غضب کرده اند از آن بی نیاز شده اند. امروز با حرف و حدیث و فرض و گمان نمی توان کشور اداره کرد و رفاه اقتصادی و رشد سیاسی وفرهنگی را افزون نمود. این چنین است که طی دو دهه رهبری آقای خامنه ای همه مردان با لیاقت یا خانه نشین شده اند یا در کنج زندان هستند و یا غم هجران را بر بودن در مام وطن ترجیح داده اند.
نخبه و باید و نباید ؟ !
در جای دیگری که می گویند : " حل و فصل قضایا از طریق معیار های قانونی امکان پذیر است و همه نخبگان ، فعالان و جناح های سیاسی از هر دو طرف نیز باید از هرگونه تحریک احساسات و ایجاد خلل در یکپارچگی ملت بپرهیزند ". " در این قضایا نباید احساسات مردم به ویژه جوانان را تحریک کرد." اگر مخاطب ایشان نخبگان و خواص هستند که دیگر " باید " و " نباید" ایشان معنا ندارد. و گفتن اینکه موضع گیری دو پهلوی آنها "مطلوب " نیست برای یک نخبه که بر اساس تحلیل خود حرکت می کند چه مفهومی دارد. چرا که بر اساس تعریف ایشان خاص مستقل از دیگران است.
کدام سکوت
بارها رهبری ازسکوت نخبگان انتقاد کرده اند. درحالی که اصلا سکوتی نبوده است. نخبگان دارند فریاد می زنند. کسی صدای آنها را نمی شنود" " هل من ناصر ینصرنی" را حال می توان دریافت که چرا کسی در زمان اباعبدالله نشنید، چون امام معصوم با ادبیات آنها سخن نمی گفت. آقای خامنه ای، نخبگان سکوت نکرده اند. هر جا که بنگری می بینی که آنها حتی پیش از این رویدادها فریاد کرده اند و شما نشنید ه اید، چون ادبیات آنها متفاوت است. چون تحلیل شما از رویدادها را قبول ندارند. چون چینش مردان شما در سیاست را نمی پسندند. این سکوت نیست. اعتراض است.
تئوری توطئه
تئوری توطئه یا توهم توطئه رویدادهای کنونی یا تاریخی را نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه گر و قدرتمند می داند. به تئوریهای توطئه اغلب با دیدی شکاک نگاه میشود؛ زیرا اغلب این تئوریها مدرک کافی یا معتبری برای اثبات شدن ندارند. در تعریفی دیگر، تئوری توطئه عبارتست از نداشتن اعتقاد یا باورنکردن شکل ظاهری رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. تئوری توطئه در شکل حاد آن بیانگر این است که تمامی بدبختیهای عالم در پی اعمال گروهی از افراد پرنفوذ و معمولا پنهان است. در بیان این مفهوم گفته میشود گروههای کوچک و تیزهوشی دارای امکانات سیاسی، مالی، نظامی، روانی و علمی در پی تمام حوداث خوب و بد این دنیا هستند. برخی از افراد معتقد هستند هیچ اتفاق سیاسی مالی و اقتصادی در این دنیا بدون دلیل پشتپرده اتفاق نمیافتد بلکه همواره افرادی در پس پردههای اینگونه رخدادها هستند که اینگونه مسائل را هدایت میکنند. در واقع ساده پنداشتن در جوهره توطئه جا دارد كه پيچيدگي روبه افزايش جهان را يا رد مي كند و يا نمي تواند بشناسد .
پدیده های اجتماعی آنقدر پیچیدگی دارد که می توان به نقش کشورهای دیگر و ارتباطات بین المللی هم در آن پرداخت. ولی ساده کردن صورت مساله به نقش کلیدی امریکا، اسراییل و انگلیس مشکلی را حل نخواهد کرد. ضمن اینکه اینک پس از قریب هشت ماه از انتخابات 22 خرداد هنوز ایشان تکلیف مریدان را روشن نکرده اند که بالاخره ما باید یقه امریکا را بگیریم یا انگلیس را. یک روز با پنجه به صورت " استعمار پیر " می کشند و روز دیگر بر امریکا و اسراییل. در این مقال فرصتی برای تحلیل منافع مختلف این سه کشور در ایران نیست. اما باید توجه داشت که ادیگر زمانی نیست که عامل همه بیماری های دنیا " رسوخ ارواح شیطانی" در تن بیمار بود. امروزه برای هر بیماری ویروس و باکتری خاصی را شناسایی کرده اند که این ویروسها و باکتری ها روز به روز با تغییر شرایط جهش نیز پیدا می کنند.
رهبری و تئوری توطئه
اقای خامنه ای از همان ابتدای تصدی رهبری کشور با طرح " تهاجم فرهنگی " اولین نظریات خود را در باب تئوری توطئه قدرتهای بزرگ اعلام کردند. با فرض اینکه قدرتهای استعماری در صدد اشاعه فرهنگ غربی بر کشور اسلامی ایران زمین هستند ،سخنرانی ها شد،کنفرانس ها و نشستها برگزار شد،مقالات به رشته تحریر در آمد و ..... و بعدها با فرضیه انقلاب مخملی، جنگ نرم .....این تز را بارها مطرح کرد. اصرار ایشان از یک سو به همانند سازی واقعه عاشورا و از سوی دیگر به وابستگی حرکتهای اخیر به بیگانگان و توطئه اصولا قابل جمع نیست. ایشان بفرمایند که در زمان امام حسین ( ع) کدام دولت قدرتمند خارجی مداخله داشت و در برابر امام عصر شمشیر کشید؟! آیا جز این بود که استضعاف فرهنگی مردم در اثر نبود ابزارهای قدرت و ارتباط در دست یاران و نزدیکان امام منجر به بروز چنین حادثه ای شد؟ آیا جز این بود که خواص" بجای تفکر و تحلیل " ،" صدرنشین " محفل یزید شده بودند؟ حال آیا اصرا ر آقای خامنه ای به خواص این است که جانب ملت را رها کرده و " پرده نشین حرم" شوند تا سناریو کربلای ایشان کامل شود ؟
نخبه کشی
برخی روند فعلی جریانات سیاسی و حذفهای انجام شده را در راستای نخبه کشی تاریخی ارزیابی می کنند که لازمه نظامهای توتالیتر و دیکتاتوری است. در نظامی که چرخه گردش نخبگان قانونی و براساس انتخابات سالم انجام نشود، رهبران سعی در حذف رقبا از صحنه دارند تا عرصه برای ترکتازی های بیشتر را فراهم کنند. نگاهی به تاریخ دو دهه گذشته مملو از شواهد روشنی است که بیشتر افراد انقلابی، سیاستمدار، خوشنام، نزدیک به امام، محبوب مردم؛ مدیر قابل و ...... بنوعی از صحنه حذف شده اند و این روند همجنان ادامه دارد. تفاوت زمان فعلی در این است که این بار مردم ( بقول مقام رهبری ، عوام) در صحنه هستند و برای همین است که ایشان نمی توانند براحتی این " خواص نافرمان " را با یک اشارت از صحنه حذف کنند.
سیاسیون معتقدند که نخبه کشی همواره از ترس جانشینی حاکم یا سلطان نسبت به یکی از وزیران یا اطرافیانش ناشی می شود.این امر زمانی شدت بیشتری می گیرد که فرد مزبور از نظر توانمندی های فردی از قابلیتهای ممتازی نیز برخوردار باشد و در منظر عمومی مقبولیت هم داشته باشد. با مروری به تاریخ جهان در می یابیم که نخبه کشی صرفا متعلق به ایران زمین نیست و در همه کشورهای دیکتاتوری و مستبد که تنها یک فرد در مقام تصمیم گیری است و اهرمهایی برای کنترل قدرت وی وجود ندارد این امر پیش می آید. تاریخ اروپا تا اوایل قرن بیستم پر است از چنین داستانهایی. اما با برقراری نظامهای دمکراتیک مبتنی بر رای مردم و پاسخگویی حکومتها از میزان این امر کاسته شد. کارشناسان مسایل ایران و پژوهشگران تاریخی نخبه کشی در ایران را همواره یکی از محورهای بررسی های خود قرار داده اند. در تاریخ معاصر قتل افراد و ایزوله کردن افراد شاخص قابل تامل است.
بر اساس نظریه دکتر محمد علی همایون کاتوزیان، پژوهشگر تاریخ در دانشگاه آکسفورد، " ایران برخلاف جامعه دراز مدت اروپا جامعهای کوتاه مدت بوده است. در این جامعه تغییرات، حتی تغییرات مهم و بنیادین، اغلب عمری کوتاه داشته است." بر اساس این نظریه، "مشکل جانشینی" همواره در مقاطع مختلف تاریخ ایران وجود داشته است. به اعتقاد وی "در مملکتی که مشروعیت و جانشینی صرفا وابسته به موفقیت فرد ــ هر که بود ــ در کسب قدرت و نگهداری آن بود، جای تعجب نیست که فرزندکشی و برادرکشی در خاندان شاهی تا بدان حد رواج داشت. گذشته از کشتن، کور کردن و محبوس کردن دایمی فرد در حرم از تدابیر رایج صفویان بود. از همین حرم بود که شاه صفی برای تصاحب تخت و تاج پدربزرگش شاه عباس اول سر بر آورد و با قساوتی بیمانند حکومت کرد."
شبیه سازی با وقایع عاشورا
طی چند ماهه اخیر خصوصا با فرارسیدن ماه محرم , ایشان به مقایسه زمان اباعبدالله (ع) با زمان حاضر می پردازند و می گویند :" خواص طرفدار حق، در هنگام عمل به تكاليف دشوار و در برابر امتحانهاى سخت، يا آن طورند كه به راحتى از متاع و بهرههاى زندگى دنيوى دست بر مىدارند و يا چنانند كه در شرايط سخت و دشوار نمىتوانند بر زيباييهاى مادى زندگى نظير مقام، شهرت، پول، لذت و راحتى چشم فروبندند. بنا بر اين هرگاه تعداد خواص طرفدار حق كه حاضرند در پاى عمل به تكليف از متاع دنيا دست بردارند و حتى از جان خود دست بشويند، بيشتر باشد؛ آن جامعه كاملا بيمه خواهد شد و هيچگاه دچار حالت دوران امام حسين(ع) نمىشود."
آقای خامنه اى به نقش خواص در شهادت مظلومانه امام حسين (ع) اشاره دارد و می افزاید: "هنگامى كه امام حسين (ع) عليه حكومت يزيد قيام كرد، بسيارى از خواص به كمك آن حضرت نيامدند و به راحتى دنياى خود را بر سرنوشت دنياى اسلام در قرنهاى پس از خود ترجيح دادند و حركت عوام نيز به تبعيت از آنان صورت گرفت. بنا بر اين اينجانب هر چه در ماجراى عاشورا دقت مىكنم در مىيابم كه خواص طرفدار حق، بيشترين تقصير را دارند و برخى از آنان در نهايت بدى عمل كردند." . وی باز تاکید دارد که " تشخيص، تصميمگيرى و اقدام خواص در وقت لازم و گذشت به هنگام آنان از زيباييهاى فريبنده دنيا، تاريخ را نجات مىدهد و ارزشها را حفظ مىكند. بنا بر اين خواص بايد در لحظه مناسب، حركت لازم را انجام دهند چه در غير اين صورت اقدام بعدى آنان ثمرى نخواهد داشت. "
اگر ایشان قصد شبیه سازی تاریخی دارند که بنظر تحلیل گران سیاسی و آشنایان به تاریخ سیاسی اسلام، چنین مساله ای با توجه به وجود متغیرهای فراوان سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی و ارتباطاتی قابل قیاس با آن زمان نیست. ولی باید گفت حتی بنا به استدلال ایشان و مریدانشان، " امام معصوم" در نقش اقلیت معترض جامعه ظاهر شدند و بدلیل فشار حکومت برای " بیعت اجباری" بر " رهبر وقت " خروج کردند. چگونه می توان به بازسازی تاریخ و مشابه سازی پرداخت وقتی سه دهه است تمام ابزارهای قدرت در دست شماست و همه کانالهای فکری و فرهنگی را آن طور که خواسته اید، شکل داده و تدوین کرده اید؟ اگر داستان " امام حسین و یزید " را در این حرکت باور کنیم که کار حکومت دشوارتر می شود؛ چرا که حکومت همچون زمان یزید لعنت الله علیه همه ابزارهای قدرت و سرکوبگری و خرید و ارعاب و اقناع نخبگان را در دست داشت و این امام بود که با تعدادی محدود از " خواص" که تفسیر حکومت از " دین" را بر نمی تافتند، به رهبری " امام معصوم" بر " امام جائر" خروج کردند و حماسه ساز تاریخ شدند.
آگاهان سیاسی و تحلیلگران معتقدند یکی از ویژگی های حرکت فراگیر جنبش سبز به چالش کشیدن رهبری از سوی نخبگان و خواص است. بنظر می آید در این نبرد نابرابر نظام ولایی با همه ابزارهای قدرت بازهم توانی برای هماوردی ندارد و از این روست که گاه با التماس و گاه با تهدید و ارعاب می خواهد که آنان را به صف خود بکشاند. برای ایشان که انسان باهوش و خردمندی هستند روشن است که نخبگان هرگز دنباله روی نمی کنند. آنان پیرو می شوند که متاعی برای معامله در بازار اندیشه ندارند. صاحبان اندیشه همواره آماده اند تا در فضایی آرام دیدگاهها و نظرات خود را برای چندمین بار درباره بحران جاری ارایه دهند. افلا یسمعون...
بهار يكتا - جرس
نخبگاني که حرف هاي قديم خود را فراموش کرده اند بدرد تبعيت نمي خورند.
اگرچه انسانها جايز الخطا هستند و مي توانند از اشتباهات خود برگردند ولي کسيکه به اشتباهات بزرگي بر مي خورد و تغيير مسير مي دهد نمي توانند پيشواي مردم باشد زيرا شايد باز در اشتباه است!!!!
ناشناس
۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۸:۳۲پس با اين اوصاف ديگر آيت الله خامنه اي جاير نيست رهبر بماند و زيرا توبه گرگ مرگه! با اين حال اين ملت و دستگاه قضايي اش آزاده هستند و عدالتخواه و پس از مجاكمه هادلانه تصميم خواهد گرفت
رسول
۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۴۷