به نظرم در ماجرای به آتش کشیده شدن عکس بنیان گذار جمهوری اسلامی چهار تصویر مشخص را میتوان دید:
تصویر اول تصویر نظامی است فاقد حتی قدرت نمایش حمایت مردم از خود؛ نظامی كه چنان حمایت از خود را در میان مردم، و حتی در میان طرفداران سنتی خود، از دست داده كه توان برپایی یک راه پیمایی عمومی ندارد. حمایت های عمومی انجام گرفته از موضع مورد قبول دولت و رهبری محدود به حمایت طلاب آن هم بیشتر از مدارسی بود كه متولیان آن چهره های شاخص حامی دولت بودند. به خاطر بیاوریم كه نزدیک به ده سال پیش به فاصله چند روز پس از ماجرای کوی دانشگاه نظام توانست با بسیج طرفداران خود راه پیمایی نسبتا بزرگی در تهران و شهرهای دیگر ترتیب دهد.
در مقابل در شرایط فعلی نظام حتی حاضر به دعوت از مردم برای یک راه پیمایی عمومی نشد. خطر بی اعتنایی باقی مانده هواداران از یک سو و ایجاد امکانی تازه برای مخالفان از سوی دیگر امکان چنین فراخوانی را از دولت و نظام گرفت. از طرفی، در کنار عکس رهبر پیشین جمهوری اسلامی عکس رهبر فعلی نظام هم به آتش کشیده شد. نظام تلویحا پذیرفت كه به آتش کشیده شدن عکس رهبر فعلی ایران چیزی نیست كه کسی را به عملی وا دارد. دیدن چنین صحنه یی، آن هم از صدا و سیما، مطمئنا برای رهبری كه دوری و نزدیکی به خود را ملاک حرکت افراد در مسیر حقیقت میداند مطمئنا دشوار بود است.
تصویر دوم تصویر رهبری است مشکوک به درستی از راهی كه در پیش گرفته ولی ناگزیر از ادامه آن. تقریبا میتوان مطمئن بود كه هدف از پخش این تصاویر دستگیری سران اصلاح طلب و به خصوص میر حسین موسوی و مهدی کروبی بوده است. هر چند چنین احتمالی هنوز نیز وجود دارد، اما به نظر میرسد كه نظام در انجام این اقدام یک صدا و یک دل نیست.
در ماجرای شبیه به ماجرای فعلی كه در جریان کنفرانس برلین روی داد نظام چنان عزم جزمی در برخورد با مخالفین داشت كه به فاصله چند روز از پخش تصاویر از صدا و سیما اقدام به بازداشت شرکت کنندگان در آن کنفرانس کرد. اکنون اما گروهی در داخل نظام از عواقب اقدامی مشابه بیمناک هستند. رهبری نیز كه تا کنون از عمل کردن به توصیه مشاوران تند رو خود سود چندانی نبرده است کمی نیاز به تامل دارد. هر چند تغیر مسیری كه پیش گرفته برای فردی كه مریدانش او را کمی بالاتر از خطا میدانند دشوار و پر مخاطره است.
تصویر سوم تصویر جنبشی است كه تاکتیک پذیر شده است. شاید این اولین بار باشد كه این جنبش چنین خصلتی را از خود بروز داده است. این جنبش اکنون چون یک موجود زنده در باز خورد با محیط از خود واکنش نشان میدهد. منفعل نیست اما رادیکال هم نیست. جنبش سبز به درستی دریافته است كه چاره کار در بیان شعارهای رادیکال نیست. بر خلاف نظری كه سعی در معرفی این جنبش به عنوان حرکتی بدون رهبر است این جنبش به تدریج در حال پیدا کردن رابطه اتحاد و انتقاد با رهبرانش است. اتحادی بر آمده از یک هدف مشترک و انتقادی كه لازمه زیستن در یک محیط دموکراتیک است.
تصویر چهارم تصویر سازی است در حال کوک شدن. اقداماتی نظیر بیانیه ظریف موسسه زیر نظر نوه بنیان گذار جمهوری اسلامی در محکومیت پخش این تصاویر از صدا و سیما، نامه به موقع آقای کروبی، موضع مختصر و مفید موسوی، بیان متین و منتقدانه خاتمی، حرکت عاقلانه دانشجویان،... با جذب حمایت مردم و در سایه یک رهبری متناسب میتواند یک سمفونی زیبا خلق کند.
che khoob
Anonymous
۲۴ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۷:۲۶