اعتراف سردار میراث خوار جنگ سعید قاسمی:
دومیلیون نفر در تظاهرات سبز روز قدس شرکت کردند
ادامه راه سبز «ارس»: سعید قاسمی، در سالهای اخیر با پشتوانه مالی و استفاده از امکانات لجستیک تبلیغاتی و تشکیلاتی نهادهای خاص، خود را از رهبران حزبالله ایران میداند و جریان استشهادیون جهان اسلام و نیروهای استشهادی دانشجویان و مزخرفاتی از این قبیل را راه انداخته که جز بیآبرویی در جهان و ضربه زدن به اسلام، چیزی به ارمغان نیاورده است.
این سردار میراثخوار جنگ، که امروز هم حامی سرسخت احمدینژاد شده است، با اعتراف به اینکه "دومیلیون نفر" در تظاهرات سبز روز قدس شرکت کردند با بی شرمی اظهار داشت: "بالاخره ساواکیها، اعضای سازمان مجاهدین خلق و... به همراه خانوادههایشان هم در این کشور زندگی میکنند و بخشی از جامعه را شامل میشوند!" قاسمی بعد از وارد کردن این چند گل به دروازه تیم اصولگرایان با اشاره به اعتراضات پس از انتخابات و جنبش سبز ادعا کرد که "هنوز سایه بنی صدر بالای سر این جنبش مستدام است."
وی که در میان رزمندگان با سابقه جنگ، به ترس از نبرد و دروغگویی نیز مشهور است با اشاره به سخنان فرزند شهید همت و انتقادات وی از اوضاع فعلی گفت: "وقتی فرزند همت این حرفها را میزند باید شبها خون گریه کنم، البته من مقصرم ولی وقتی که در دانشگاهها آنها را چیزخورشان(!) میکنند چه میتوانم بکنم؟"
قاسمی که از رسیدن صدای مخالف مجید مجیدی به گوش رهبری نیز بر آشفته بود اظهار داشت: "همان کسانی که تا دیروز دو میلیارد تومان برای کارهای خود پول میگرفتند امروز سمفونی ای کاش مینوازند! عزیزم مجید مجیدی! درست است که پیش آقا گریه میکنی، آقا هم در پاسخ فرمودند این تلخیها زمان جنگ هم بود، اما باید بگوییم آن روزی که با هنرنمایی خود فیلمی را در مقابل احمدینژاد ساختی کمر جبهه اسلام شکست و گاف دادی و برای یک عمر باید جواب خدا را بدهی!"
وی در ادامه سیاست کودتاگران، برای تفرقهافکنی و ایجاد نفرت در میان اقشار مردم ایران که با رفتارهای محمود احمدینژاد، به ویژه در مناظرههای انتخاباتی کشور را وارد مرحله بحرانی کرده است گفت: "اعتراضات كسانی كه در مناطق بالای پاركوی مینشینند، چندان مهم نیست، ولی اگر روزی دیدیم که اهالی شوش و... هم پشت سر ما نبودند باید فرار کنیم!"
فرمانده خود خوانده استشهادیون جهان اسلام! در ادامه با اشاره به فیلم 90 سیاسی که در ایام انتخابات منتشر شد و اذعان به اینکه آن فیلم پای خیلیها را لرزانده است از "پسر عموی جانباز" خود هم گذشت نکرد و اظهار داشت: در آن شبهای فتنه میخواستیم تصمیم بگیریم که به چه کسی رای دهیم و حتی از این بالاتر در روز یکشنبه پس از انتخابات و تجمع نیروهای حزب اللهی در میدان ولیعصر پسرعموی جانباز را دیدیم که همراه با گروه دیگر قصد رفتن به صداوسیما را داشت و زانوهایم بخاطراین تفاوتها لرزید. این فتنه همان فتنهای است که عاملان آن حتی اگر نتوانند آن را ادامه دهند پیروز میدان هستند، زیرا دیگر در داخل کشور کسی حواسش به فلسطین و لبنان نیست."
در واقع لازم است که ضمن اشاره به اینکه "در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟"، چند جملهء زیر را از زبان یکی از نیروهای قدیمی سپاه به سعید قاسمی یادآوری کنیم:
آقا سعید، اول میخواهم چند مطلب را از روزهای اول تشکیل سپاه را به تو گوشزد کنم، روزهایی که به یاد بیاوری کی بودی و چی شدی؟ پسر، آیا روزهای اعزام به کرمانشاه را فراموش کردی که برای اعزام نشدن التماس میکردی؟ که پدر پیر دارم و چه و چه. آیا باز در کرمانشاه، یعنی منطقه هفت، شهید امانی را فریب داده و به سراغ شهید بروجردی فرمانده منطقه نرفتید که: اجازه دهید من برگردم ؟باز شروع کردی: پدرم مریض است و باید در تهران باشم. شهید بروجردی در حضور تو از شهید امانی سوال میکند که این برادر راست میگوید، و امانی میگوید تا آنجایی که که من میدانم اینگونه نیست؛ که بروجردی از تو میپرسد: برای چی عضو سپاه شدی؟ و خودت میگفتی: خیلی شرمنده شدم.
روزی که ما را با علی صدقیان به ایلام اعزام میکردند، شهید بروجردی سخنرانی کرد و اشاره به دروغ تو کرد؛ البته بدون ذکر اسمت. همه ما میدانستیم تو را میگوید، ولی به رویت نیاوردیم. ولی تو باز دروغ گفتن را رها نکردی. حاج علی صدیقان هنوز زنده است. در جمع همه گفت: به همه شما در این گردان علی اکبر اعتماد دارم، به جز سعید، چون به بروجردی دروغ گفت. امیدوارم فراموش نکرده باشی که میگفتی: امانی من را ضایع کرد، و تا شهادت امانی با او حرف نمیزدی. مهمتر از آن، شبی که در منطقه عمومی ایلام (بانی شیطان) در شب عملیات گم شدی!
همان شب امانی با تعدادی از بچه ها شهید شدند و جالبتر اینکه در همان جا صدیقان به تو گفت: برو که اگر بمانی، نیاز نیست عراقیها تو را بزنند، این بچهها میکشندت. بعد فرار کردی به سوی تهران. از همانجا، همه ما که تو را میشناختیم، با تو قطع ارتباط کردیم، ولی باز تو در لشگر 27 حضرت رسول پیدایت شد. گروهی جمع کرده بودی و از رشادتت در کردستان و مهران و ... میگفتی. میتوانی بگویی چطور همه ماها دست و پا و بدن لت و پار داریم، ولی تو افتخار خالیبندی حتی ترکش کوچکی در بدن نداری. آری، شنیدم در قرارگاه شیمیایی شدی! پسر کمی حیا، کمی شرم، فقط کمی ...!
پسر روزی که دوباره با شهید امانی روبهرو شدی چه میخواهی بگوی؟ آنجا این دروغ ها جواب نمیدهد. یک خاطره از شهید همت نقل کنم تا یادت بیاید همت نیازی به دروغ های تو ندارد. در قرارگاه، بنده خدایی با دوربین دنبال کسی میگشت تا با او مصاحبه کند. همه بچهها از دوربین فراری بودند. وقتی پرسید من با کی مصا حبه کنم، همه در یک لحظه به اتفاق گفتند: «خالیبند ما قاسمیه»! خبرنگار پرسید: کدامیک از این برادرهاست؟
همت گفت: بهترین راه برای یافتن او، این است که هر جا دوربین دیدی، سعید هم آنجاست؛ و چقدر راست میگفت، چون بعد از مدتی به شهید آوینی آویزان شدی. به قول بچهها آوینی را با دروغ هایی که بافته بودی، درست وسط میدان مین بردی! پسر، تو از اطلاعات و عملیات فقط اسم آن را یدک میکشیدی. تو کجا میدان مین رفته بودی؟ البته اگر رفته بودی یا شهید میشدی که لیاقت آن را نداشتی، و یا مثل خیلی از ما گوشه آسایشگاه بودی. خالیبندی کار خوبی نیست. راستی، قضیه لبنان و بوسنی بماند!
دومیلیون نفر در تظاهرات سبز روز قدس شرکت کردند
ادامه راه سبز «ارس»: سعید قاسمی، در سالهای اخیر با پشتوانه مالی و استفاده از امکانات لجستیک تبلیغاتی و تشکیلاتی نهادهای خاص، خود را از رهبران حزبالله ایران میداند و جریان استشهادیون جهان اسلام و نیروهای استشهادی دانشجویان و مزخرفاتی از این قبیل را راه انداخته که جز بیآبرویی در جهان و ضربه زدن به اسلام، چیزی به ارمغان نیاورده است.
این سردار میراثخوار جنگ، که امروز هم حامی سرسخت احمدینژاد شده است، با اعتراف به اینکه "دومیلیون نفر" در تظاهرات سبز روز قدس شرکت کردند با بی شرمی اظهار داشت: "بالاخره ساواکیها، اعضای سازمان مجاهدین خلق و... به همراه خانوادههایشان هم در این کشور زندگی میکنند و بخشی از جامعه را شامل میشوند!" قاسمی بعد از وارد کردن این چند گل به دروازه تیم اصولگرایان با اشاره به اعتراضات پس از انتخابات و جنبش سبز ادعا کرد که "هنوز سایه بنی صدر بالای سر این جنبش مستدام است."
وی که در میان رزمندگان با سابقه جنگ، به ترس از نبرد و دروغگویی نیز مشهور است با اشاره به سخنان فرزند شهید همت و انتقادات وی از اوضاع فعلی گفت: "وقتی فرزند همت این حرفها را میزند باید شبها خون گریه کنم، البته من مقصرم ولی وقتی که در دانشگاهها آنها را چیزخورشان(!) میکنند چه میتوانم بکنم؟"
قاسمی که از رسیدن صدای مخالف مجید مجیدی به گوش رهبری نیز بر آشفته بود اظهار داشت: "همان کسانی که تا دیروز دو میلیارد تومان برای کارهای خود پول میگرفتند امروز سمفونی ای کاش مینوازند! عزیزم مجید مجیدی! درست است که پیش آقا گریه میکنی، آقا هم در پاسخ فرمودند این تلخیها زمان جنگ هم بود، اما باید بگوییم آن روزی که با هنرنمایی خود فیلمی را در مقابل احمدینژاد ساختی کمر جبهه اسلام شکست و گاف دادی و برای یک عمر باید جواب خدا را بدهی!"
وی در ادامه سیاست کودتاگران، برای تفرقهافکنی و ایجاد نفرت در میان اقشار مردم ایران که با رفتارهای محمود احمدینژاد، به ویژه در مناظرههای انتخاباتی کشور را وارد مرحله بحرانی کرده است گفت: "اعتراضات كسانی كه در مناطق بالای پاركوی مینشینند، چندان مهم نیست، ولی اگر روزی دیدیم که اهالی شوش و... هم پشت سر ما نبودند باید فرار کنیم!"
فرمانده خود خوانده استشهادیون جهان اسلام! در ادامه با اشاره به فیلم 90 سیاسی که در ایام انتخابات منتشر شد و اذعان به اینکه آن فیلم پای خیلیها را لرزانده است از "پسر عموی جانباز" خود هم گذشت نکرد و اظهار داشت: در آن شبهای فتنه میخواستیم تصمیم بگیریم که به چه کسی رای دهیم و حتی از این بالاتر در روز یکشنبه پس از انتخابات و تجمع نیروهای حزب اللهی در میدان ولیعصر پسرعموی جانباز را دیدیم که همراه با گروه دیگر قصد رفتن به صداوسیما را داشت و زانوهایم بخاطراین تفاوتها لرزید. این فتنه همان فتنهای است که عاملان آن حتی اگر نتوانند آن را ادامه دهند پیروز میدان هستند، زیرا دیگر در داخل کشور کسی حواسش به فلسطین و لبنان نیست."
در واقع لازم است که ضمن اشاره به اینکه "در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟"، چند جملهء زیر را از زبان یکی از نیروهای قدیمی سپاه به سعید قاسمی یادآوری کنیم:
آقا سعید، اول میخواهم چند مطلب را از روزهای اول تشکیل سپاه را به تو گوشزد کنم، روزهایی که به یاد بیاوری کی بودی و چی شدی؟ پسر، آیا روزهای اعزام به کرمانشاه را فراموش کردی که برای اعزام نشدن التماس میکردی؟ که پدر پیر دارم و چه و چه. آیا باز در کرمانشاه، یعنی منطقه هفت، شهید امانی را فریب داده و به سراغ شهید بروجردی فرمانده منطقه نرفتید که: اجازه دهید من برگردم ؟باز شروع کردی: پدرم مریض است و باید در تهران باشم. شهید بروجردی در حضور تو از شهید امانی سوال میکند که این برادر راست میگوید، و امانی میگوید تا آنجایی که که من میدانم اینگونه نیست؛ که بروجردی از تو میپرسد: برای چی عضو سپاه شدی؟ و خودت میگفتی: خیلی شرمنده شدم.
روزی که ما را با علی صدقیان به ایلام اعزام میکردند، شهید بروجردی سخنرانی کرد و اشاره به دروغ تو کرد؛ البته بدون ذکر اسمت. همه ما میدانستیم تو را میگوید، ولی به رویت نیاوردیم. ولی تو باز دروغ گفتن را رها نکردی. حاج علی صدیقان هنوز زنده است. در جمع همه گفت: به همه شما در این گردان علی اکبر اعتماد دارم، به جز سعید، چون به بروجردی دروغ گفت. امیدوارم فراموش نکرده باشی که میگفتی: امانی من را ضایع کرد، و تا شهادت امانی با او حرف نمیزدی. مهمتر از آن، شبی که در منطقه عمومی ایلام (بانی شیطان) در شب عملیات گم شدی!
همان شب امانی با تعدادی از بچه ها شهید شدند و جالبتر اینکه در همان جا صدیقان به تو گفت: برو که اگر بمانی، نیاز نیست عراقیها تو را بزنند، این بچهها میکشندت. بعد فرار کردی به سوی تهران. از همانجا، همه ما که تو را میشناختیم، با تو قطع ارتباط کردیم، ولی باز تو در لشگر 27 حضرت رسول پیدایت شد. گروهی جمع کرده بودی و از رشادتت در کردستان و مهران و ... میگفتی. میتوانی بگویی چطور همه ماها دست و پا و بدن لت و پار داریم، ولی تو افتخار خالیبندی حتی ترکش کوچکی در بدن نداری. آری، شنیدم در قرارگاه شیمیایی شدی! پسر کمی حیا، کمی شرم، فقط کمی ...!
پسر روزی که دوباره با شهید امانی روبهرو شدی چه میخواهی بگوی؟ آنجا این دروغ ها جواب نمیدهد. یک خاطره از شهید همت نقل کنم تا یادت بیاید همت نیازی به دروغ های تو ندارد. در قرارگاه، بنده خدایی با دوربین دنبال کسی میگشت تا با او مصاحبه کند. همه بچهها از دوربین فراری بودند. وقتی پرسید من با کی مصا حبه کنم، همه در یک لحظه به اتفاق گفتند: «خالیبند ما قاسمیه»! خبرنگار پرسید: کدامیک از این برادرهاست؟
همت گفت: بهترین راه برای یافتن او، این است که هر جا دوربین دیدی، سعید هم آنجاست؛ و چقدر راست میگفت، چون بعد از مدتی به شهید آوینی آویزان شدی. به قول بچهها آوینی را با دروغ هایی که بافته بودی، درست وسط میدان مین بردی! پسر، تو از اطلاعات و عملیات فقط اسم آن را یدک میکشیدی. تو کجا میدان مین رفته بودی؟ البته اگر رفته بودی یا شهید میشدی که لیاقت آن را نداشتی، و یا مثل خیلی از ما گوشه آسایشگاه بودی. خالیبندی کار خوبی نیست. راستی، قضیه لبنان و بوسنی بماند!
نشنیدید؟!دل به دل راه داره
جناب آقای سعید قاسمی همچون ریاست محترم جمهوریشون (جناب هاله نور)درجنگیدن چون شیر پاکتی دلاورند
Anonymous
۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۱۲یه مطلب دیگه هم به مطلباتون اضافه کنید : آقا سعید یادته سال 72 استعلام پاک بودن اون منطقه با تو و عباس خرمی بود ؟ یادته گفتین پاکه ؟ یادته سید مرتضی رو که رفت رو منطقه ای که تو گفته بودی پاکه ؟ یادته تقصیرها رو انداختی گردن عباس خرمی(خرمالو)
تعجب میکنی نه ؟
من از بچه های روایتم اگه تو یادت نمیاد من یادم میاد
Anonymous
۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۲۰ببین مرفه بیدرد آقا سعید یا هر کوفتی هستی
من بچه جوادیم یه جا نز دیک همون شوش و مولوی که تو میگی ، امثال تو با ماشینهای مدل بالاشون فقط تاسوعا عاشوراها میان پایین وخودشونو صاحب عزای امام حسین میدونند ، خوب میشناسمتون ، ادعاتون کو.....
اما بهت بگم من و نصف اون جمعیت روز قدس بچه های منیریه به پایینیم
زیاد غصه نخور
Anonymous
۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۲۶ما کردهای ایران که از همان بدو تشکیل این حکومت تا به امروز به مبارزه با این رژیم مشغول هستیم، واقعا به شما بچه های تهران افتخار میکنیم هرچند کمی دیر بپاخواستید اما همیشه باید امیدوار بود.یک نصیحت برای شما دارم تفرقه به ما کردها خیلی ضربه زد. شما خیلی باید مواظب تفرقه افکنان باشی و مسایلی مانند پایین شهری و بالاشهری و ... نباید برایتان مهم باشد. همچنین باید در این مقطع خیلی روی مسئله جذب مخالفان و دوری از دشمن سازی کار کنید. مخصوصا در شعارهایتان باید به جذب نیروهایی مانند بسیج و غیره تمرکز کنید. هرچه بتوانید همراهان این حکومت را کمتر کنید به پیروزی نزدیکتر خواهید بود.
از کردستان
۸ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۰۶